نجات خود در دست داشته بريده، و لغزش و خطاى
او براى سفر آخرت بس بزرگ گشته و در نتيجه بر اثر قصورى كه در قبال خداوند متعال
مرتكب شده خود را دچار اندوهى دراز ساخته و به عذاب جانفرساى دوزخ گرفتار گردانيده
است.
سپس امام (ع) بر خدا توكّل مىكند توكّلى كه همراه با انابه و بازگشت
به سوى اوست، يعنى آن چنان توكّلى كه با تمام وجود و سراسر دل از غير او روى گردانيده
و تمام امور خويش را به او تفويض كرده است، و از او مىخواهد كه وى را به راهى كه
به بهشت منتهى مىشود و موجب خشنودى اوست رهنمون گردد.
پس از اين به وعظ و اندرز مىپردازد و نخست به تقوا و فرمانبردارى از
خداوند سفارش مىكند، واژه نجات را بطور مجاز بر تقوا اطلاق فرموده و اين از باب
گذاردن اسم مسبّب بر سبب مادّى آن است كه موجب حصول آمادگى براى رستگارى از عذاب
روز قيامت است، گفته شده كه نجات به معناى شتر ماده است كه سبب خلاصى و رهايى
مىشود، و آن را بطور استعاره بر واژه طاعت (فرمانبردارى) اطلاق كردهاند زيرا طاعت
مانند مركبى است كه مطيع به وسيله آن از هلاكت رهايى مىيابد، واژه منجاة به معناى
محلّ است، زيرا تقوا هميشه مايه و محلّ رستگارى است. ضمير فعلهاى رغّب و رهّب به
خداوند برگشت دارد، يعنى مردم را كاملا از عذابهاى خود ترسانيد، و به ثوابهاى خود
ترغيب كرد و اين را به كمال رسانيد، و دنيا را به گونهاى كه موجب اعراض از آن
مىشود توصيف فرمود.
ديگر بار امام (ع) دستور مىدهد كه از زينتهاى دنيا اعراض كنند و در
باره علّت ضرورت اين امر و محاسن آن مىفرمايد در راهى كه انسان به سوى آخرت
مىپيمايد اينها جز مدّت اندكى همراه او نيست، و منظور آن بزرگوار از اعراض،
انصراف قلبى است و اين همان زهد حقيقى است، و اين كه فرموده است مدّت اندكى با شما
خواهند بود و نگفته است اصلا با شما نخواهند بود براى اين است كه سالكان راه خدا
ناگزير چيزى از آن را به همراه خواهند برد، و اين در باره كسى از