نسبت به پروردگار خود با اميدهاى بزرگى كه
به او دارد كوشاتر و رفتارش از آنچه با مخلوق كه بندگان اويند دارد بالاتر و
خاضعانهتر باشد، و صغرا در اين قياس مسلّم است، زيرا آنچه مشهود و محسوس است اين
است كه تلاش و كوشش مردم در قبال اميدها و درخواستهايى كه از يكديگر دارند خيلى
بيشتر و جدّىتر از سعى و كوششى است كه در برابر آرزوهاى خود از خداوند متعال
انجام مىدهند، و در مورد كبرا نيز فطرت و سرشت انسان حكم مىكند در برابر كسى كه
بزرگترين مرجع اميد است، آنچه را از نظر كميّت و كيفيّت در خور مقام اوست وسيله قرار
داده و به كار بسته شود.
(32805- 32800)
فرموده است: فيعطى العبد ما لا يعطى الرّب.
اين جمله ناقض كبر است يعنى اهميّتى كه به بنده خدا مىدهد بيش از
اهميّتى است كه براى پروردگار خويش قائل مىشود.
(32816- 32806)
فرموده است: فما بال اللّه ... تا لعباده.
اين سخن در توبيخ و نكوهش كسانى است كه به گونهاى كه ذكر شد بر خلاف
وظايف بندگى خود نسبت به پروردگار رفتار مىكنند.
(32830- 32817)
فرموده است: أ تخاف ... تا موضعا.
اين گفتار مبتنى است بر پرسش از علّت آنچه در باره اميدوارى انسان به
خلق و خالق ذكر شد، و چگونگى عمل و رفتار انسان نسبت به كسى كه به او اميد بسته، و
قصور و مسامحه او نسبت به پروردگارش كه به او اميدوار است، پرسش مذكور بر سبيل
انكار و در سرزنش و سركوب كسى است كه ادّعا كند علّت اين امر يكى از دو مورد مذكور
است، و اين دو يكى بيم از اين كه ممكن است اميد او به خدا بيجا و نادرست باشد،
ديگرى اين كه گمان كند كه خداوند شايستگى آن را ندارد كه به او اميد بندد، امّا
مورد اوّل اشتباهى بزرگ و ناشى از كوتاهى در شناخت پروردگار متعال است و مورد دوّم
كفر آشكار است، اين كه امام (ع) به ذكر اين دو علّت اكتفا فرموده براى اين است كه
منشأ نوميدى