ستودنها باشد، ستايشى كه سراسر آفرينش را پر
كند و تا آنجا كه بخواهى برسد، ستايشى كه از تو محجوب نبوده، و در پيشگاهت قصورى
نداشته باشد، ستايشى كه عدد آن پايان نگيرد و زمان آن فنا نپذيرد، آرى ما كنه عظمت
تو را نمىدانيم جز اين كه مىدانيم تو زندهاى هستى پاينده، تو را چرت و خواب فرا
نمىگيرد، دست انديشه به آستان تو نمىرسد، و چشمها ياراى ديدن تو را ندارد، ليكن
تو چشمها را مىبينى، و كردار بندگان را مىشمارى و زمام آفريدگان را در دست قدرت
خود دارى، و چه كوچك است آنچه از آفرينش تو مىبينيم و از قدرت و توانايى تو در
شگفتى مىافتيم و از سلطنت عظيم تو توصيف مىكنيم در حالى كه آنچه از ما پنهان، و
ديده ما از ديدن آن ناتوان، و خرد ما از درك آن عاجز و پردههاى غيب ميان ما و
آنها حايل است بس عظيمتر است، بنا بر اين كسى كه دل را تهى سازد و انديشهاش را به
كار اندازد براى اين كه بداند چگونه عرش خود را بر پا كردهاى و آفريدگان را
بيافريدهاى و چگونه آسمانها را در هوا معلّق داشتهاى و زمين را بر روى امواج آب
گسترانيدهاى، ديدهاش خسته و درمانده شود و خردش مبهوت گردد و گوشش از كار باز
ماند و انديشهاش سرگردان شود.»
[شرح]
(32578- 32570) امر خداوند عبارت از فرمان قدرت اوست، و معناى أمره
قضاء اين است كه فرمانش روان و غير قابل برگشت است، و اين كه امر او حكمت است يعنى
بر وفق حكمت الهى و بر طبق نظام اكمل است، رضاى خداوند به علم او نسبت به طاعت عبد
برگشت دارد كه مطابق اوامر و نواهى او انجام گرفته باشد.
(32580- 32579)
فرموده است: يقضى بعلم.
اين سخن اعاده معناى جمله: أمره قضاء و حكمة مىباشد و به منزله
تفسيرى بر آن است.
(32749- 32581)
فرموده است: و يعفو بحلم.
عفو عبارت از خشنودى خداوند از طاعت و فرمانبردارى بندهاى است كه