چون امام (ع) نزديك بودن رستاخيز را به
شنوندگان گوشزد فرموده و تذكّر داده كه قيامت آنان را با شتاب به پيش مىراند،
اينك تأكيد مىكند كه هر كس بايد به اصلاح نفس خويش مشغول باشد، زيرا هر كس جز به
نفس خويش بپردازد، نمىتواند در تاريكيهاى راه آخرت، از نور هدايت بر خوردار شود،
بلكه آنچه او از اشتغال به امور دنيا و بهرهبردارى از لذّات آن به دست مىآورد،
پردهها و حجابهايى است كه از حالات مختلف بدن ناشى و عارض جان او مىگردد، و
دانستهايم كه اين حجابها پرده بر ديده باطن مىكشد، و انسان را از بصيرت و بينش
محروم مىسازد، و ناچار در اين تيرگيها و تاريكيها سرگردان مىشود، و در ورطهها و
مهلكههاى اين راه گرفتار و پريشان مىگردد، و شياطين و نفس امّاره، او را به
سركشى و طغيان وا مىدارند، و كردار بد او را در نظرش خوب جلوه مىدهند، پس از اين
امام (ع) به غايت و نهايتى كه انسان در پيش روى خود دارد اشاره مىكند، و بهشت را
به آنانى كه در طاعت پيشى جسته، و دوزخ را به كسانى كه در اين راه كوتاهى كردهاند
اختصاص مىدهد، و چون ذكر بهشت در جذب مردم براى تحصيل آن، و ذكر دوزخ براى پرهيز
از آن كافى است، لذا ياد بهشت را با فضيلت كوشيدن و پيشى گرفتن و ذكر دوزخ را با
صفت زشت كوتاهى و تقصير مقرون داشته است، تا انگيزه تحصيل هدف عاليتر تقويت شود، و
از آنچه باعث رسيدن به پايانى زشت است بيشتر اجتناب گردد، ديگر اين كه چون پيشى
گرفتن و كوتاهى كردن هر كدام علّت براى رسيدن به دو هدف مذكور است امام (ع) با ذكر
سبب و علّت هر كدام، مردم را به طلب يكى و اجتناب از ديگرى هدايت و راهنمايى
فرموده است.
سپس آن حضرت دوباره فضيلت تقوا را گوشزد مىكند و براى آن واژه
الدّار الحصينة (سراى استوار) را استعاره فرموده است، يعنى هر كس به آن تحصّن جويد
نيرومند مىگردد، زيرا تقوا نفس را در حصار مصونيّت خود قرار مىدهد براى اين كه
تقوا در دنيا او را از اخلاق ناپسند كه باعث پستى و فرومايگى و افتادن در