وجود آن در گرو وجود همان دوران است و با
سپرى شدن آن از ميان مىرود و براى هميشه پايدار و باقى نمىماند.
(32063- 32059) اين كه فرموده است: آخر فعاله كأوّله يعنى آثار و
اعمال روزگار شبيه يكديگر و آنچه در آخر آن خواهد گذشت همانند آغاز آن است، بدين
معناست كه آنچه در يك زمان موجب آبادانى و شكوفايى مىشود با سپرى شدن آن زمان،
رونق و آبادانى آن نيز به پايان مىرسد و احوال روزگار پيوسته بدين گونه و بر يك
قانون سپرى مىگردد، جمله متشابهة اموره نيز به همين معناست، زيرا همان گونه كه
روزگار در گذشته و از نخست گروهى را به تهيدستى و برخى را به توانگرى و عدّهاى را
به زبونى و بعضى را به سوى مجد و شرف مىكشانيده، و به دستهاى جامه هستى پوشانيده
و عدّه ديگر را به ديار نيستى فرستاده است پس از اين و در آخر نيز چنين است.
(32177- 32064)
فرموده است: متظاهرة أعلامه.
يعنى: دلايلى كه بر طبيعت و خصلت روزگار، و چگونگى عمل و رفتار او با
مردم در گذشته و حال، وجود دارد مؤيّد يكديگرند.
اين كه امور مذكور به روزگار نسبت داده شده در صورتى كه فاعل حقيقى
خداوند است و چنان كه پيش از اين گفته شد روزگار تنها وسيله تكوين و پيدايش حوادث
مىباشد، بنا بر اوهام و انديشههاى عرب است.
پس از اين امام (ع) نزديك بودن قيامت را گوشزد و آن را تشبيه مىكند
به ساربانى كه شتران را به جلو مىراند و آنان را به حركت و شتاب بر مىانگيزاند،
از سخنانى كه پيش از اين در اين باره گفته شده كيفيّت اين سوق و حركت و وجه
استعاره آن دانسته شده است، در جمله فكأنّكم بالسّاعة تحدوكم وجه مشابهت، شتاب و
بر انگيختن است و اين كه ناقههاى شول اختصاص به ذكر داده شده براى اين است كه اين
شتران، سبكبار و از لغزيدن و افتادن مصون بوده و به سختى و شتاب رانده مىشوند.