(30868- 30860) سپس امام (ع) دستورهاى خود
را به شنوندگان، به شرح زير ادامه مىدهد:
1- اين كه از مستى جهل به هوش آيند، و از خواب غفلت بيدار شوند، واژه
سكرة (مستى) مستعار است و مناسبت آن اين است كه غفلت مانند مستى موجب پشت پا زدن
به حكومت عقل است.
(30872- 30869) 2- اين كه از شتاب خود بكاهند، مراد از عجله سرعت
حركت و شتافتن در طلب دنيا و اهتمام نسبت به آن است و مقصود از اختصار، كاستن اين
حركت و كم كردن آن است.
(30890- 30873) 3- اين كه در باره سخنان پيامبر گرامى (ص) كه در آنها
مرگ، و زمان حضور خلايق در پيشگاه خداوند متعال براى داورى، فراوان ياد شده است
سخت بينديشند. انعام فكر در اين باره، عبارت از تدقيق نظر و سخت انديشيدن در
پيرامون مرگ و احوال پس از آن است، همچنين پند گرفتن و عبرت آموختن از حادثهاى كه
هيچ كس را در برابر آن چاره و گريزى نيست.
(30903- 30891) 4- با كسى كه خلاف اين سخنان رفتار مىكند، و نظر خود
را متوجّه غير از اين ساخته، و دنيا و زيب و زيور آن را پناه خود در برابر مرگ
قرار داده است، بايد مخالفت كند، و او را به آنچه بدان خشنود است واگذارد، و به
اين كه امور فانى را به جاى نعمتهاى باقى برگزيده، و شقاوتها و عذابهايى را كه
مستلزم اين كار است براى خود پسنديده است او را رها سازد.
(30909- 30904) 5- بايد فخر و به خود نازيدن را فرو گذارد، و تكبّر و
خود بزرگ بينى را رها كند، ما پيش از اين پيامدها و آفات تكبّر را بيان كردهايم،
فخر و مباهات نيز مستلزم كبر است، زيرا هر كس كه به خود مىبالد و فخر و مباهات
مىكند متكبّر نيز هست و اين دو ملازم يكديگرند.
(30923- 30910) 6- اين كه انسان بايد همواره گور خود را به ياد آورد،
زيرا ياد آن مايه كمال عبرت است.