استدلالى است بطور تمثيل بر آنچه بيان مىفرمايد كه خلاصهاش اين
است: كسى كه مسلمانان را در آن زمان كه اندك بودند يارى و پيروزى بخشيد، زندهاى
است كه نمىميرد، و در اين هنگام كه مسلمانان از كثرت و فزونى برخوردارند نيز آنان
را يارى و پيروزى خواهد داد، اصل تمثيل، حال كمى مسلمانان و فرع آن، حال كثرت
آنان، و حكم تمثيل [1]،
پيروزى، و علّت آن بقاى ذات پروردگار، و دوام حيات زنده جاويدى است كه مرگى براى
او نيست.
(27527- 27480)
فرموده است: إنّك متى تسر تا آخر خطبه
مبتنى است بر رأى آن حضرت و خلاصه اين مشورت كه عبارت است از عدم
صلاحديد آن بزرگوار به اين كه عمر شخصا از مركز خلافت بيرون رود و همراه لشكريان
رهسپار جنگ با روميان شود. دليل اين رأى اين كه ممكن است در برخورد با دشمن دچار
مصيبت و شكست گردد، و چون او امروز تكيهگاه مسلمانانى است كه به او پناه مىبرند،
و در صورت وقوع نابودى و شكست وى، براى آنان پايگاه استوارى كه به دور آن گرد
آيند، و مركز قدرتى كه بدان اعتماد كنند باقى نمىماند، لذا تذكّر مىدهد كه يكى
از دلير مردان را كه به شجاعت و دلاورى شناخته شده، و سابقه فراوانى در نبرد و
پيكار داشته، و از تجربه و بينش در اين كار برخوردار باشد، به جاى خود روانه جنگ
كند، و معناى اين كه أهل البلاء را با او همراه سازد اين است كه كسانى را كه در
اخلاص و خيرانديشى آنها ترديدى نيست، و در جنگها آزموده و صاحب تجربهاند به
همراهى او گسيل دارد، سپس امام (ع) از بيانات خود
[1] تمثيل در اصطلاح منطق داراى چهار ركن بدين قرار است: 1- اصل 2-
فرع 3- جامع يا علّت 4- حكم. منطق مظفّر (مترجم)