(دمن جمع دمنة): آثار خانه و زندگانى مردم كه در زمينى باقى مانده و
كهنه شده باشد، و نيز به معناى مزبله يا جايى كه در آن خاكروبه ريزند.
(غلّ): كينه و دغلكارى
[ترجمه]
«بدانيد در دنيا جز حيات و زندگى چيزى وجود ندارد جز اين كه
دارندهاش از آن سير و دلتنگ مىشود، زيرا در مرگ براى خود آسايشى نمىيابد، و جز
اين نيست كه آن (باور داشتن آنچه پس از مرگ واقع مىشود) به منزله حكمتى است كه دل
مرده را زندگى، و كور را بينايى، و كر را شنوايى مىبخشد، و تشنه را سيراب مىكند
و كمال بىنيازى و سلامت در آن است، به وسيله كتاب خدا حقايق را مىبينيد، و با آن
سخن مىگوييد و با آن مىشنويد، بخشى از آن مفسّر و روشنگر بخش ديگر آن است، و
برخى از آن بر بعض ديگر آن گواه است، در باره خداوند اختلافى ندارد، و كسى را كه
با آن يار و دمساز است از خداوند جدا نمىگرداند.
شما در كينه ورزى و دغلكارى ميان خودتان همداستان شدهايد، و اين
همدستى و اتّفاق شما مانند گياهى است كه بر سرگين حقد و حسد روييده باشد، شما در
دلبستگى به آرزوهاى دور و دراز با يكديگر به دوستى، و در به دست آوردن مال و منال
با همديگر به دشمنى پرداختهايد، بىشكّ شيطان پليد شما را شيفته و دلباخته كرده،
و غرور و فريب، شما را گمراه و سرگردان ساخته است، و من براى خود و شما از خداوند
يارى مىطلبم.»