(27340- 27319) امام (ع) حيات و زندگى را از همگى آنچه انسان از آنها
سير و دلزده مىشود، استثنا فرموده، و علّت ملول نشدن از زندگى را احساس ناآسودگى
در مرگ، بيان كرده است، برخى از شارحان گفتهاند كه: فقدان آسايش در مرگ، ويژه اهل
شقاوت است كه در آخرت بدان دچار خواهند شد، امّا مرگ براى دوستان خدا و بندگان
شايسته او، راحتى و آسايشى بزرگ است، همچنان كه سرور پيامبران (ص) فرموده است: ليس
للمؤمن راحة دون لقاء اللّه يعنى براى مؤمن جز با لقاى رحمت خداوند آسودگى نيست،
برخى ديگر گفتهاند: بنا بر ظاهر، عبارت به دو دليل زير بايد حمل بر عموم شود:
1- اين كه با فرا رسيدن مرگ، فرصت به دست آوردن ثوابهاى آخرت، و
سوداگرى در ميدان عمل، و تحصيل آمادگى براى وصول به درجات بالاتر، كه براى هر
مردهاى، هر چند از اولياى خدا باشد قابل حصول است از دست او رفته است، و ناچار به
سبب اين كه مرگ، موجب از دست رفتن اين كمالات است، در آن احساس آسودگى نمىكند.
2- چون علوم و معارف براى بشر به گونه غريزى و بديهى حاصل نمىشود، و
تا هنگامى كه در قفس تن قرار دارد، نمىتواند به رويدادهاى پس از مرگ و به سعادت و
شقاوت آن جهانى خود آگاه شود، لذا سزاوار همين است كه در مردن تصوّر راحتى و
آسودگى نكند.
اين دسته گفتهاند توجيهات مذكور با حديث: ليس للمؤمن راحة دون لقاء
اللّه منافات ندارد، زيرا بنا بر وجه اوّل اگر چه مرگ براى اهل طاعت به اندازه
طاعاتى كه سابقا به جا آورده، آسايشى است، ليكن آسودگى و سعادتى كه نتيجه كمالات
از دست رفته وى مىباشد، براى او حاصل نشده است، و بنا بر توجيه دوّم روشن است كه
مؤمن تا هنگامى كه در دنيا زيست مىكند روى آسودگى نمىبيند، و منافاتى نيست كه پس
از مردن از آسايش و سعادت بهرهمند شود. چنان كه نقل شده امام حسن (ع) در ساعت مرگ
گريه كرد، برادرش امام حسين (ع)