حكم خود را زودتر و پيش از به سر آمدن اين
مدّت صادر كنند، و اگر يكى از اين دو تن پيش از صدور حكم بميرد بايد زمامدار مربوط
مردى را كه در اجراى حقّ و برقرارى عدالت كوتاهى نداشته باشد به جاى او تعيين كند،
و اگر يكى از دو زمامدار در طول اين مدّت بميرد، بر عهده اصحاب اوست كسى را كه از
كار و عمل او خشنودى دارند و راه و روش او را مىپسندند، به جاى او برگزينند.
بار خدايا! از تو مىخواهيم كه ما را عليه كسى كه مفاد اين
موافقتنامه را ناديده انگارد، و در آن انحراف و تجاوزى روا دارد يارى فرمايى. اين
موافقتنامه را ده نفر از اصحاب على (ع) و ده نفر از ياران معاويه گواهى كردهاند.
اين بود معناى اجل يا مدّتى كه براى حكميّت تعيين شده بود، و در
حقيقت پرسش خوارج اين است: كه پس از آن كه به حكميّت رضايت دادى چرا مدّت تعيين
كردى، و حكمت و دليل آن چه بوده است؟ امام (ع) پاسخ داده است كه من براى اين منظور
اين كار را كردم كه ناآگاه آگاهى پيدا كند، و حقّ بر او آشكار شود، و دانا در كار
خود تأمّل و بررسى كند و خود را از شبهه و ترديد برهاند، و نيز به اين اميد بوده
كه با اين موافقت اصلاحى در كار اين امّت پديد آيد.
(25751- 25740)
فرموده است: و لا تؤخذ بأكظامها فتعجل ... تا آخر،
زيرا اين مردم هنگامى كه قرآنها را بر سر نيزهها ديدند، اوّلين شبهه
به آنان دست داد، و اين سرآغاز گمراهى آنها بود، زيرا در اين كار تأمّل و انديشه
نكردند، از اين رو به كسى تشبيه شدهاند كه گلوى او را بگيرند و نتواند به آسودگى
تنفّس كند و براى توصيف اين حالت واژه كظم (مجراى تنفّس) استعاره شده است.
(25762- 25752)
فرموده است: إنّ أفضل النّاس ... تا و زاده.
منظور امام (ع) در اين بيان اين است كه مردم را به سوى حقّ به كشاند،
و آنان را به حركت در اين راه تشويق كند، هر چند اتّخاذ اين رويّه براى آنان مستلزم
نتايج و آثارى باشد كه ذكر فرموده است. همچنين آنان را از باطل پرهيز دهد اگر چه
دورى جستن از آن مايه زيان و غم و اندوه آنان باشد، از اين رو گوشزد