فرموده است:
«فَإِنْ تَنازَعْتُمْ ...» پس اگر از روى علم و راستى با
كتاب خدا داورى شود، ما از همه مردم بدان سزاوارتر و به فرمانبردارى از حكم آن
شايستهتريم، و استحقاق ما به اين كه قرآن حقّانيّت ما را تصديق كند از همه بيشتر
است، زيرا خداوند متعال فرموده است: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ
الْمُؤْمِنِينَ ... تا وَ إِنْ طائِفَتانِ
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[1]» و
روشن است كه پس از عقد امامت و بيعت مسلمانان به خلافت با آن بزرگوار، معاويه و
يارانش از باغيانى كه در اين آيه بدانها اشاره شده و از ياغيانى هستند كه بر آن
حضرت شوريدهاند، و بر طبق همين نصّ صريح كتاب خدا و همچنين آياتى كه دلالت بر
وجوب وفاى به عهد و پيمان و عقد و ميثاق دارد، جنگ با آنها واجب است، و او برتر از
اين است كه جنگ آنها با او واجب شمرده شود، بنا بر اين آن داورى كه به سود آنها
رأى دهد خطا كار و مخالف كتاب خدا بوده، و مخالفت با حكم او واجب است.
حال اگر با توجّه به سنّت پيامبر خدا (ص) در باره اين اختلاف حكم
شود، به دلائل خويشاوندى ما با پيامبر (ص) و عمل به سنّت او از جهت اين كه با كتاب
خدا موافقت دارد، و قول صريح او در باره وجوب پيروى از امام عادل، ما از همه مردم
به او نزديكتر و به اين امر شايستهتريم، پس اگر داورى به سود ديگرى بر ضدّ ما حكم
دهد نيز با سنّت پيامبر (ص) مخالفت كرده است، خلاصه پاسخ اين است كه ما به داورى
اين دو مرد خشنودى ندادهايم، بلكه راضى شدهايم كه اين دو نفر مطابق كتاب خدا حكم
كنند و سخنگوى آن باشند، و آنچه دشمن، ما را بدان فرا خوانده و از ما خواسته است
همين، حكومت قرآن است، و چون اين دو با كتاب خدا مخالفت كردهاند، پذيرش گفتار
اينها بر ما واجب نيست.
(25739- 25710)
فرموده است: و أمّا قولكم ... تا: لأوّل الغىّ.
اين گفتار نيز در حقيقت، پاسخ اين پرسش است كه هنگامى كه دو گروه بر
داورى قرآن اتّفاق كردند، پيمان
[1] سوره حجرات (49) آيه (9) يعنى: اگر دو گروه از مؤمنان به جنگ
يكديگر برخيزند با گروهى كه ستمكار است بجنگيد تا به فرمان خدا باز گردد.