جهاد كردهاند، تا با شرح حالات آنها، شايد
به گذشتگان تأسّى جويند، و از آنها پيروى كنند.
(25228- 25188)
فرموده است: و لكنّا إنّما أصبحنا نقاتل إخواننا في الإسلام ... تا
آخر،
اين هشدار و پاسخى است به كسانى كه ممكن است بگويند: برادران مسلمان
پيشين ما كه آن گونه جهاد و ايثار كردهاند، براى اين بوده كه در حقّانيّت دين
خود، و گمراهى كافران و كسانى كه با آنان در جنگ بودند، شكّ و ترديد نداشتند، امّا
جز اين نيست كه ما با خودمان مىجنگيم، و چگونه ممكن است كشتن گروهى مسلمان كه
تسليم ما شده و ما را به داورى كتاب خدا فرا خواندهاند، روا باشد، و پاسخ امام
(ع) به اين معناست كه ما از آغاز كار اسلام تا حالا براى پيش برد دعوت دين و
فداكارى در راه تحكيم قواعد و برپايى قوانين آن نبرد مىكنيم، پيكار ما در آغاز
براى تحقّق وجود اسلام در ميان مردم بوده، و نبرد كنونى ما براى حفظ ماهيّت و
چگونگى و بقاى آن است، زيرا چنان كه آشكار است فساد و انحراف، و شبهه و تأويل در
آن راه يافته است. و اگر احساس كنيم وسيله صحيحى فراهم شده كه به واسطه آن خداوند
پراكندگى ما را بر طرف مىكند، و به سبب آن مىتوانيم بر اساس پيوندهايى كه از نظر
اسلام و دين باقى مانده به هم نزديك شويم، از آن استقبال مىكنيم، و ما مىجنگيم
شايد آن را به دست آوريم. شايد منظور آن بزرگوار از ذكر اين كه اگر وسيلهاى فراهم
شود ... اين بوده است: كه كسانى كه سر به نافرمانى برداشته و با او به جنگ
پرداختهاند از در اطاعت در آيند و به او بپيوندند، اين سخن به منزله صغراى قياس
ضمير است [1]، كه امام (ع) عليه آنان استدلال فرموده
است، بدين صورت: هنگامى كه به شما گفتم بالا بردن قرآنها بر سر نيزهها فريب و نيرنگى
است كه شاميان به كار گرفتهاند، و شما آن گونه به من پاسخ داديد ... و كبراى قياس
اين كه هر كس آن گفتار را چنين
[1] اگر در قياس، مقدّمه كبرا ذكر نشود، در اصطلاح، آن را قياس
ضمير مىنامند. منطق مظفّر (مترجم)