نظر او متبدّل شود و عالم جسم و جسمانيّات
برايش زمين، و جهان بالا برايش آسمان گردد.
2- چون همه موجودات مادّى كه در خطبه به آنها اشاره شده است در زير
يوغ امكان، و در قبضه قدرت خداوند قرار دارند، اگر نسبت انشقاق و انفطار (شكافته
شدن) و لرزش و پراكندگى و جز اينها به اين موجودات داده شود امورى ذاتا ممكن و
قابل تحقّق است، هر چند از نظر علل و اسباب خارجى ممتنع و غير ممكن باشد، از اين
رو در موارد مذكور آنچه قابل امكان بوده مجازا تعبير به واقع شده است و روشن است
كه مجاز از محاسن زبان عرب مىباشد، و فايده آن در اين زمينه، بيم دادن آدميان به
آنچه پس از مرگ است، و ترسانيدن گنهكاران به عذابهاى هراس انگيزى است كه نام برده
شده است.
3- گفتهاند: احتمال دارد واژه أرض (زمين) در اين فراز از خطبه
استعاره شده است براى موجوداتى كه استعداد پذيرش فيض إلهى را دارند، و در اين صورت
به حركت در آوردن آسمان عبارت است از حركات آن و اتّصال ستارگانى كه در ايجاد
استعداد و قابليّت در موجودات اين جهان مؤثّرند، و شكافته شدن آسمان ريزش باران
فيض است از جانب بارى تعالى بر سرزمين استعدادهايى كه به سبب اين عوامل، قابليّت
پذيرش آن را يافتهاند، و منظور از لرزانيدن زمين آماده گردانيدن موادّ لازم براى
اعاده امثال اين بدنها يا پديد آوردن نوع ديگرى از مخلوقات پس از نابودى نوع انسان
است، و بركندن و پراكندن و كوبيدن كوهها بطور استعاره اشاره است بر اين كه اگر
چنين تغييراتى واقع شود، به اين منظور است كه موانع استعدادهاى لازم براى پيدايش
نوع ديگرى از مخلوقات و يا تجديد بناى همين نوع انسان از ميان برداشته شود، زيرا
با بركندن كوهها و فرو ريختن آنها، روى زمين هموار و متناسب، و زمينهاى قابل كشت،
مستعدّ و معتدل مىشود و زمين آماده مىگردد كه براى ايجاد دوباره نوع انسان صورت
ديگرى به آن داده شود.