است، ساكنانش از آن جا كوچ نمىكنند، و
اسيرانش با دادن فديه و غرامت آزاد نمىشوند، و غلّهاى آن جدا نمىشود، مدّتى براى
آن خانه نيست تا بسر آيد، و مرگى براى اين گروه نيست تا عذاب پايان يابد.»
[شرح]
(22136- 22022) امام (ع) با بيان حتّى إذا بلغ الكتاب اجله به عاقبت
و نهايت آدمى پس از مرگ اشاره فرموده و آن عبارت است از فرا رسيدن وقت معيّنى كه
همه آدميان را در آن هنگام گرد آورند، و اين همان روز رستاخيز است و منظور از أمر
در جمله و الأمر مقاديره قضا و فرمان إلهى است، و مراد از مقادير، وقايع و آثارى
است كه بر وفق قضاى خداوند تحقّق مىيابد چنان كه پيش از اين شرح داده شده است، و
ذكر ملحق شدن خلايق به پيشينيان اشاره است به اين كه همگى آدميان خواهند مرد، و در
اين امر همه يكسان و برابرند چنان كه شرع نيز گوياى اين مطلب است، و مراد از تجديد
خلق بر انگيختن و بازگشت دادن آنهاست، امّا به حركت در آوردن و شكافتن آسمان و
لرزانيدن زمين و پراكندن كوهها، ظاهر شرع مؤيّد آن، و گوياى ويران شدن جهان و
پايان گرفتن آن است و كسانى كه دوام و بقاى عالم را گمان كردهاند، از ظاهر شرع
عدول كرده و به تأويل بسيارى از آيات پرداختهاند و آنچه در اين باره گفته مىشود،
تقريبا وجوه مختلف زير است:
1- چون از نظر اين گروه، رستاخيز عبارت است از مردن انسان و جدايى او
از بدن و آنچه به وسيله آن از جهان خارج و جسم و جسمانيّات درك مىكند، و همچنين
موجب اتّصال او به مبدأ اوّل است لذا مرگ، مستلزم ناپديد شدن همه اين اشياء از او،
و از نظر وى، عدم و خرابى آنهاست، بنا بر اين هنگامى كه ديد او از تمامى موجودات
به جز مبدأ اول جلّ و علا بريده گرديده نسبت به او درست است كه گفته شود همه چيز
معدوم و پراكنده شده است، همچنين هنگامى كه انديشه وى از جهان حسّ و خيال و آنچه
مربوط به جسم و جسمانيّات است منقطع شود و به ملأ اعلى و ساكنان جهان بالا
بپيوندد، سزاوارتر است كه آسمانها و زمين در