(أشخصه): او را دگرگون كرد (قصيف): فرياد
سخت (دكّ بعضها بعضا): يكديگر را كوبيدند (خطر): در آستانه نابودى قرار گرفتن
(كبول): غلّها مفرد آن كبل است
[ترجمه]
فرموده است:
«... تا وقت مقرّر بسر آيد، و مقدّرات جهان پايان يابد، و واپسين
آفريدگان به پيشينيان به پيوندد، و فرمان خدا در باره تجديد حيات آفريدگان صادر
گردد، در اين هنگام آسمان را به حركت آورد و بشكافد، و زمين را به لرزه در آورد و
بجنباند، و كوهها را از جا بركند و پراكنده سازد، و از بيم جلال و سطوت او كوهها
به يكديگر كوبيده شود، و آنانى را كه در اندرون زمين جا گرفتهاند پس از كهنگى و
فرسودگى بيرون آورد و زندگى نو بخشد، و پس از تلاشى و پراكندگى دوباره آنان را گرد
هم آورد، پس از آن چون اراده فرموده است كه اعمال نهان و كارهاى پنهان بندگان را
مورد پرسش و بازپرسى قرار دهد، آنها را از يكديگر جدا و به دو دسته تقسيم مىكند،
دستهاى را نعمت مىبخشد، و از دسته ديگر انتقام مىگيرد، امّا فرمانبرداران را به
پاداش طاعت در جوار رحمت خود جاى مىدهد، و آنان را در سراى جاويد خود مخلّد
مىسازد، همان جايى كه ساكنانش هرگز از آن جا كوچ نمىكنند، و احوال آنها دگرگون
نمىشود، و بيم و هراس، به آنها رو نمىآورد، و درد و بيمارى به آنها نمىرسد، و
خطرها براى آنها رخ نمىدهد، و سفرها آنها را از منزل بيرون نمىكند و از جايى به
جايى نمىبرد.
امّا گنهكاران را در بدترين منزلگاه فرود مىآورد، دستهاى آنها را با
غلّ و زنجير به گردنهايشان مىبندد و موى پيشانى آنها را به قدمهايشان متّصل
مىگرداند، و جامههايى از قطران (روغنى است بسيار بدبو) و پارههاى آتش بر آنها
مىپوشاند، در عذابى قرار مىگيرند كه گرمى آن بسيار شديد است، و در جايى مىافتند
كه درهاى آن بر روى آنها بسته است، در آتشى مىسوزند كه جوشان و خروشان است، و
شعلهاش زبانه مىكشد، و خروشش سهمگين