مزاج سردتر مىباشد، هرگاه ريه، هواى مجاور
را استنشاق كند، از سوراخهاى پوست و نبض بدن وارد بدن گرديده و آن را از تمايل به
سمت مزاج حارّى كه در درون متراكم باشد و منجر به بيمارى شود باز مىدارد و مزاج
را براى قبول تأثير نفسانى كه مايه حيات و زندگى است آماده مىكند.
امّا فايده بازدم، و يا نفس بر آوردن و به تعبير شارح «تنقيه» بازپس
دادن همان هوايى است كه بر اثر آميزش با بدن حكم فضولات بدن را يافته و لزوما بايد
از بدن خارج شود. همان طورى كه استنشاق هوا در بر قرارى تعديل بدن و لطافت روح
مؤثّر است، بازدم يا نفس بر آوردن هم، در تعديل مزاج نقش عمدهاى دارد.
هواى مورد استنشاق بهنگام ورود بداخل ريه حالت برودت داشته و گرماى
مزاج را از بين برده و حرارت مزاج را تعديل مىكند. امّا پس از مكث طولانى و
برخورد با روح حيوانى برودت خود را از دست داده حرارت مىيابد و فايده وجودىاش از
بين مىرود. ديگر نيازى بدان نيست و بدن هواى تازهاى را مىطلبد تا جايگزين آن
هواى كثيف شود، پس ضرورت ايجاب مىكند بخارج فرستاده شود تا جا براى ورود هواى
جديد آماده گردد و ضمنا با خروج هواى فاسد بدن فضولات و سموم روح نيز از بدن خارج
شود، معناى كلام امام (ع) كه فرمود: و اعدّ الهوا متنسّما لساكنها، اين است كه
توضيح داده شد.
توجّه به آماده ساختن هوا، براى منافعى كه نصيب حيوان مىشود، فراتر
از آن چيزى است كه تا كنون در مختصّات هوا بيان داشتيم، زيرا هوا ساير مزاجها را
مانند: مزاج معدنى، نباتى و حيوانى، كه انسان نيز در بقاى خود بدانها نيازمند است
سود مىبخشد. چون هوا در حقيقت عنصرى از عناصر پديدههاى ياد شده است و در بقاى
آنها تأثير دارد. با توجّه به اين همه منفعت كه براى هوا بر شمرديم، آثار نعمتهاى
الهى آشكار مىشود.