بالهايى مىباشند و هر يك ستايش گر جلال و
بزرگى خداوندند آفريده است. آنچه از آفرينش و صنع حق كه آشكار و هويداست به خود
نسبت نمىدهند و مدّعى خلقت و آفريدن چيزهايى كه تنها خداوند آفريدگار آنهاست
نمىباشند (خود را در آفريدن مخلوقات شريك خدا نمىدانند) بلكه آنها بندگان گرامى
خداوندند (در گفتار بر حق تعالى سبقت نمىگيرند و بفرمان او رفتار مىكنند.)
بعضى از فرشتگان را در جاى خودشان امانتدار وحى قرار داد، و بار
امانت امر و نهى خود را براى رساندن به انبياء بر دوش آنها گذاشت و آنها را از شك
و شبههها (ى شيطانى) پاك و منزّه داشت. بنا بر اين هيچ يك از آنها از راهى كه
رضاى خدا در آن است سر بر نتافت و خداوند نيز در فرمانبردارى و اطاعت خويش آنان را
يارى فرمود و شعار تواضع و وقار و فروتنى را بر دلهاشان بپوشانيد و درهاى سپاس
گزارى را به آسانى به روى آنان بگشود. پرچمهاى نور افشان و نشانههاى يكتايى خود
را در ميانشان كوبيد (چون پيرو خواهشهاى نفسانى نيستند) نه از سنگينى بار گناهان
بر دوش آنان اثرى و نه از گردش روزگار در حالشان تغيير است.
از هيچ شكّى ايمانشان متزلزل نشود، و هيچ گمان و ظنّى، يقين محكمشان
را سست نسازد. آتش كينه توزى خصومت و دشمنى در ميان آنها بر افروخته نشود، شناخت
خداوند متعال را كه در ضمير باطن آنها رسوخ كرده، عظمت و هيبتى كه از جلال و جبروت
پروردگار، در درون سينههايشان جاى گرفته، حيرت و سرگردانى از ميان نبرد، وسوسهها
(ى شيطانى) در آنها طمع نبندد و افكار و انديشه آنان را چركين نسازد.
گروهى از اين فرشتگان موكّل و گماشته بر ابرهاى پر آب و كوههاى بلند
با عظمت و ظلمتهاى بسيار تيره و تار هستند (تا ابرها باندازه لازم ببارند، و كوهها
از هم فرو نپاشند، و مردم در تاريكيها راهنمايى شوند). دستهاى ديگر اشخاصى هستند
كه گامهايشان زمينهاى پست، آخرين طبقه زمين را شكافته، در حالى كه هيأت وجودى آنان
همچون پرچمى سفيد و نورانى منافذ هوا را پر كرده است.
(گردن به فلك كشيدهاند).
در زير پاى آنها باد ساكن و آرام لذّت بخشى است كه آن را ضبط كرده،
تا