با برداشتى كه از معناى نزول كرديم، معناى صعود عبارت خواهد بود از:
صورى كه در ذات فرشتگان بالا رونده نقش مىبندد، و چنان كه سابقا
توضيح داده شد علم خداوند نسبت به امورى كه در مقطع زمانى دور قرار دارند و يا
امور معدومهاى كه محقّقا وجود خواهند يافت، و به زمان دورى وابستگى دارند، به
گونه نقش بستن صورتهاى معقول آنها در لوح محفوظ است.
معناى «صعود» هم مانند لفظ «هبوط» استعاره براى معناى ياد شده است،
يعنى صعود از سرزمين نفوس به الواح محفوظ، چنان كه توضيح داده شد.
امّا معناى باز بودن راههاى آسمان بدانسان كه نگاهبانان منقاد و مطيع
باشند و عبور بر فرشتگان سهل آسان باشد، اين است، كه حجاب و منعى براى فرشتگان
وجود ندارد، زيرا علم فرشتگان بر اعمال و رفتار مردمان و آنچه بر اين جهان مىگذرد
نافذ است چنان كه جسم بسته و متّصل مانع از نفوذ بعضى اجسام لطيفه در خود نمىشود
(حرارت، اصوات، اشعّه از جسم عبور مىكند) و از خود عبور مىدهد، آسمانها مانع آگاهى
فرشتگان نسبت به امور اين عالم نمىشوند بنا بر اين بمنزله جسم شكافدار بوده و بر
آن عبارت «انفراج» اطلاق مىشود. و اين كه نگاهبانان درهاى آسمان براى عبور
فرشتگان تسليم و منقادند، بدين معناست كه به هيچ وجه مانع نفوذ و آگاهى فرشتگان
مقرّب الهى به اين عالم نمىشوند.
(16325- 16311)
قوله عليه السلام: و ناداها بعد إذ هى دخان فالتحمت عرى أشراجها و
افتتق بعد الارتتاق صوامت ابوابها:
در اين عبارت حضرت دو معناى احتمالى وجود دارد.
احتمال اوّل: معناى دود بودن آسمان را قبلا دانستهاى (نيازى به
توضيح مجدّد نيست) ندا كردن خداوند آسمانرا، إشاره به فرمانبردارى و اطاعت
آسمانهاست، چنان كه خداوند تعالى فرموده است:
فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً