(اشراج): جمع شرج، دستگيرههايى كه به صندوقچه و جامهدان دوخته
مىشود و به آن وسيله صندوقچه نقل و انتقال داده مىشود و گاهى به نخها و
رشتههايى اطلاق مىشود كه جامهدان را با آن مىدوزند.
(ارتتاق): چسباندن، متصل كردن.
(نقاب): جمع نقب، راه كوهستانى.
(ناط): آويخته.
(صدوع): شكافها.
(و شبح): با تشديد، مشبك كرد.
(حزونه): امر مشكل و دشوار.
(در آرى): ستارگان روشن و درخشان
[ترجمه]
«خداوند آسمان را بدون اين كه به چيزى آويخته باشد، منظّم و پابرجا
كرد، شكافهاى وسيعش را به هم پيوست، پست و بلنديهايش را هموار كرد و باز شدههايش
را، متّصل ساخت. ميان هر يك از آنها با آسمان ديگرى، رابطه بر قرار كرد (ثوابت و
سيّارات را با قواى جاذبه و دافعه بهم ربط داد) دشوارى بالا و پايين رفتن فرشتگان
كه به امر خداوند اعمال بندگان را به آسمانها بالا مىبرند، نرم و آسان ساخت.
پس آسمانى را كه از دود بوجود آمده بود. فرمان داد تا بهم چسبيده،
ناپيوستگيهايش ترميم شود و پس از به هم پيوستن بخشهاى مختلف آسمان، درهاى بستهاش
را به روى اهل زمين بگشود. (شايد مقصود از گشودن درهاى آسمان نزول باران رحمت
باشد).
(آن گاه) بر سر هر رهگذر و معبرى، (براى منع نفوذ شياطين) از ستارگان
فروزان در كمين گاهها نگاهبانانى گذاشت، و به دست توانمند خود آسمان را در ميان
شكاف هوا، از درهم فرو ريختن نگه داشت و به آن نهيب زد، تا در جاى خود درنگ كرده،
سر تسليم در برابر فرمانش فرود آورد. سپس خورشيد را نشانه روشنى بخش روز و ماه را
كه داراى نورى كمرنگ و تاريك است نشانه شب قرار داد (ماه گاهى اول شب و گاهى آخر
شب از انظار مخفى است و سه شب، آخر