ب: قيام خداوند گماشتن نگاهبانانى بر
جهانيان است و اين همان معنايى است كه حق سبحانه و تعالى در قرآن كريم بدان اشاره
كرده است. آنجا كه مىفرمايد:
أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ «آيا كسى كه بالاى سر همه ايستاده (حافظ همه است) و اعمال همه را
مىبيند (مانند كسى است كه چنين نيست؟)» ج: قائم به شيء: يعنى نگاهبان و سامان
بخشنده به كارهاى آن.
د: قائم به شيء: يعنى آن كه اعمال (نيك و بد) را پاداش مناسب
مىدهد.
ه: او قاهر است، يعنى بر بندگانش غلبه و تسلّط دارد.
(15359- 15327)
قوله عليه السلام: اذ لا سماء الى قوله ذو اعتماد
عبارت فوق اشاره به اين است كه ازليّت قيام خداوند بذاتش، و مقدّم
بودن او بر همه ممكنات و دائمى بودن وى به چه اعتبار است؟. تا توضيحى بر سخن
پيامبر (ص) كه فرمود:
كان اللّه و لا شيء «خداوند بود و چيزى با او نبود» باشد. امّا
مقصود از حجب ذات و الأرتاج محتمل است كه مطابق ظاهر شريعت منظور آسمانها باشد و
با اين تصوّر كه خداوند در جايگاه بلند آسمانها قرار دارد، آسمان به جايگاه
پردهدارى شباهت پيدا كرده و لفظ «حجب» را بر آن اطلاق كرده است. و اين كه پردهها
«ذات ارتاج» هستند كنايه از اين است كه درها باز نمىشوند و داخل شدن در آنها غير
ممكن است. اين بيان امام (ع) به صورت استعاره بالكنايه آمده است.
بعضى از دانشمندان مقصود از حجب ذات الارتاج را جسمانيّت بدن انسان
دانسته كه محبّت دنيا و تاريكيهايى كه براى نفس حجاب واقع مىشوند، او را از
مشاهده انوار جلال حق باز مىدارند، بدان سان كه گويا بر نفس، براى درك حقايق
معنوى قفل زده باشند، چنان كه خداوند متعال مىفرمايد:
أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها؛ «و يا بر دلها براى درك
حقايق قفل نهادهاند.»
(15381- 15360) قوله عليه السلام: و لا خلق ذو اعتماد يعنى خلقى كه
داراى قوّه اراده باشد، و بتواند در امور دخل و تصرّف كند وجود نداشت.