2- عمل وصّى پيامبر را براى خود الگوى رفتار قرار ندادند. مقصود از
وصىّ پيامبر وجود مقدّس امام (ع) است. نرفتن به راه امام (ع) و اقتدا نكردن به آن
حضرت هر گونه بهانهاى را از دست آنها مىگيرد، زيرا گاهى به دليل اين كه همه مردم
نمىتوانند حقيقت را درك كنند و پيامبر هم در ميانشان نيست تا اسرار شريعت را
بپرسند ناگزير اختلاف پيش مىآيد.
امّا با دسترسى به امام معصوم (ع) كه در ميان آنها زندگى مىكرده است
عذرى باقى نمىماند و نمىتوانند براى گروه گروه شدن خود بهانهاى بتراشند و پيش
آمدن اختلاف را ضرورى بدانند.
3- ايمان داشتن به غيب را ترك كردند. يعنى تصديق و اعتمادى كه به
عالم غيب داشتند رها كردند.
مفسّرين در معناى غيب اقوالى به شرح زير نقل كردهاند:
الف: به نظر ابن عباس غيب امورى است كه از نزد خداوند نزول يافته
است.
ب: عطاء كه يكى از مفسّرين است غيب را خداوند متعال دانسته است.
ج: بروايت حسن غيب، عالم آخرت، ثواب و عقاب و حساب مىباشد.
د: بنا به قولى: منظور از غيب ايمان داشتن به امور نهانى است، چنان
كه حق تعالى مىفرمايد: يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ^: «در نهان از پروردگارشان بيم دارند» بنا بر اين معناى كلام امام
(ع) اين است كه آنها پشت سر يكديگر شرايط ايمان را حفظ نكردند.
ه: به گفته ابن عيسى، غيب چيزى است كه به حواس درك نمىشود ولى با
دليل علمى قابل اثبات است.
و: اخفش گفته است: غيب عبارت از متشابهات قرآن است، كه از ادراك
مؤمنين پنهان مىباشد.