عرفا بر اين موضوع اتفاق نظر دارند، كه حسد
از بزرگترين درهايى است كه شيطان از آن وارد قلب انسان مىشود، و آن يكى از خلقهاى
پست نفسانى است كه از جمع شدن، بخل و بدخواهى پديد مىآيد. و بدخواهى عبارت از اين
است كه شخص از جهت نعمتى كه بديگران مىرسد غمگين و از زيان ديدن ديگران خوشحال
مىشود. هر چند آن ديگران نه او را ديده باشند و نه به او آزارى رسانده باشند. كسى
كه داراى چنين خلق نكوهيدهاى باشد، معلوم است كه سزاوار خشم خداوند بلند مرتبه
قرار مىگيرد. بدخواهى مخالف اراده حق تعالى است.
زيرا او همواره، خير بندگان خود را در نظر دارد و براى همگان فيّاض
مطلق است.
بعضى ديگر حسد را چنين تعريف كردهاند: حسد صفت شخصى است كه از رسيدن
خير بديگران اندوهناك شود، با اين كه ضررى از آنان متوجّه حسود نشده باشد. گاهى
حسد تا بدين درجه مىرسد، كه شخص با وجود شركت داشتن در نعمت ديگران، باز هم بر
آنها حسد مىورزد. اين حدّ اعلاى بدخواهى و حسادت است كه انسان از خوشحالى ديگران
و نعمتى كه خود هم در آن سهيم است بد حال شود اين را حسد بالغ مىگويند.
علّتى كه امام (ع) براى ترك حسد آورده، اين است كه حسد، نيكيها را
مىخورد، چنان كه آتش هيزم را از ميان مىبرد. دانشمندان در اين مسئله كه حسد به
جسم و جان زيان مىرساند اتفاق نظر دارند، زيان جانى حسد اين است كه فراموشى ايجاد
كرده، و فكر حسود را مشغول داشته، تا حدّى كه حسود را از انديشه در باره امورى كه
براى خود او نافع است باز مىدارد.
صفات نيك و ملكات خيرى كه مىتواند كسب كند از يادش مىبرد. بدين جهت
شخص حسود همواره فكرش مغشوش، و مشغول و گرفتار است، و مدام دچار حزن و اندوه
مىباشد. با اين كه نعمت خداوند، نسبت به بندگان فراوان و غير قابل شمارش است، شخص
حسود به دليل فرو رفتن در انديشه حسد، وقتى