8- بدليل نياز شديد انسان در آخرت به اعمال
نيك خداوند زمان انجام دادن كارهاى نيك را، فراخ و وسيع قرار داده است. از اضافه
كردن كلمه «انفساح» به كلمه «حوبه» نياز فورى و فوتى اين حقيقت فهميده مىشود؛
زيرا هر حاجت و نيازى كه انسان براى زندگى اين دنياى خود داشته باشد. هر چند ضرورى
و لازم باشد، فورى و فوتى نيست و اميد بر طرف شدن آن را دارد، بر خلاف نيازمنديهاى
آخرت كه به مجرّد از دنيا رفتن انسان اعمال صالحى كه بشدّت مورد نياز است و بايد
جبران كمبودها را بنمايد قطع مىشود، جز دنيا محلّى براى انجام كارهاى اخروى وجود
ندارد، بنا بر اين انسان گناهكار شديدترين نياز و ضرورىترين حاجت را به انجام
اعمال نيك دارد و در بدترين صورت در قيامت ظاهر مىشود.
امام (ع) با «واژه ضنك و ضيق» به گرفتار آمدن انسان، در حصار تن و
زنجيرهاى جسم، و دوزخ بدن اشاره كرده است؛ و مقصود از «روع و زهوق» جزع بزرگى است
كه از ترس مرگ، و مراحل بعد از آن حاصل مىشود.
9- غائب منتظر. در كلام امام (ع) كنايه از فرا رسيدن ناگهانى مرگ، و
هجوم بى خبر وى مىباشد. لفظ غايب را به عنوان استعاره براى مرگ به شباهت مسافرى
كه همواره انتظار ورود آن را دارند، به كار برده است. استعاره را با استفاده كردن
از لفظ «قدم» ترشيحيّه كرده است.
10- مقصود از: «اخذة العزيز المقتدر» اين است كه ارواح با قدرت و
فرمان غلبه دارندهاى كه هرگز مغلوب نمىشود، از كالبدها گرفته مىشوند، و هيچ
نيرومندى توان مقابله با قدرت خداوند را ندارد. و از اطاعت و فرمان او نمىتواند
سرپيچى كند.