(فينه): ترس، در بعضى از نهج البلاغهها كلمه فينه را وقت و زمان
معنى كردهاند.
(انف الشيء): اوّل آن.
(حوبه): نياز و بىچيزى.
(ضنك): تنگنا ....
[ترجمه]
«اى بندگان خدا! كجايند آنان كه خداوند عمر طولانى و نعمتهاى فراوان
به آنان داد و آموختنىها را تعليمشان داد و حقيقت را فهميدند، اما فرصتى كه براى
عمل به آنان داده شده بود بيهوده از دست دادند، در حال سلامتى و شادمانى، قيامت را
از ياد بردند، مدتى دراز مهلت داده شدند و بخششهاى زيادى به آنها كردند و از
عذابهاى دردناك بر حذرشان داشتند و به ثوابهاى بزرگى اميدوارشان ساختند. (ولى آنها
قدر اين همه نعمت و احسان خداوندى را ندانستند! و همه را در لهو و لعب گذراندند) و
اينك در تنگناى گور گرفتار آمدهاند. (شما) از گناهانى كه انسان را به ورطه هلاكت
مىكشاند، و زشتيهايى كه خداوند را به خشم مىآورد بپرهيزيد.
اى صاحبان ديدگان بينا و گوشهاى شنوا، و اى دارندگان سلامت و مال
دنيا! آيا گريزگاهى، راه چارهاى، پناهگاهى، تكيهگاهى، راه فرارى و خلاصى از دست
قدرت و غضب حق تعالى هست يا نيست؟ و اگر امكان رهايى يافتن از قبضه قدرت خداوندى
نيست پس به كدام مسير منحرف مىشويد و چه راه فرارى داريد، و به چه چيز فريفته
مىشويد؟ (آيا نمىدانيد) سهم هر كدام شما از زمين به اندازه بلندى و پهناى قدّ
اوست، كه برايش گور حفر كنند و آن گاه خاك بر صورتش بپاشند! (پس اين همه حرص و آز.
و طمع در جمعآورى از راه حلال و حرام براى چيست؟)