دوّمين گام روش دشمن، فرمانبردارى و اطاعت از پيشواى ستمگرى بود، كه
به باطل فرمان مىداد بر عكس كار دشمن، روش پيروان امام (ع) در سرپيچى از فرمان
امام بود كه امر حقّ او را، اطاعت نمىكردند.
سومين نوع رفتار دشمن، بازگرداندن امانت بصاحب امانت بود، يعنى به
پيمانشان در وفادارى به بيعتى كه با معاويه كرده بودند، پايبند بودند، و ضد رفتار
آنها خيانتى بود كه مسلمانان در پيمانشان، نسبت به بيعتى كه با امام كرده بودند،
مرتكب شدند و از حضرت در جنگ پشتيبانى نكردند. حيله و نيرنگ مردم كوفه تا بدان حد
رسيد، كه براى آيندگان به صورت ضرب المثل در آمد.
چهارمين وجه امتياز پيروان معاويه نسبت به ياران امام (ع) اين بود كه
آنها، سرزمين خود را آباد كرده، و كارها را به پيروى از رهبرشان منظّم ساخته بودند،
بر خلاف پيروان ظاهرى حضرت، كه به دليل بيرون رفتن از فرمان امام (ع) موجب از هم
گسيختگى كارها و فساد و تباهى امور شده بودند.
البتّه بخوبى روشن است، كه چهار ويژگى مثبت در كارهاى دشمن، سبب
درستى و صلاح جامعه و نظام يافتن دولت و چيرگى و پيروزى مىشد، از طرفى رفتارهاى
ضد رفتار دشمن (مردم كوفه)، قوىترين اسباب دگرگونى و شكست خوردگى بود.
(5800- 5792)
فرموده حضرت: فلو ائتمنت احدكم ... ان يذهب بعلاقته
به صورت كنايه، مبالغه در بدگويى از اهل كوفه، به خيانتكارى آنها،
در امانت تعهّد به وفادارى در برابر فرامين و دستورات آن بزرگوار است.
(5810- 5801)
عبارت آن جناب: اللّهم انّى قد مللتهم و ملّونى ...،
شكايت است به پيشگاه خداوند پاك و منزّه، از نوع رفتار مردم كوفه، و
آشكار ساختن اندوه خود و انديشه نادرست آنها كه بر حسب قراين و شواهدى كه از
چگونگى برخورد و طرز