(1070) 70- از سخنان آن حضرت (ع) است كه
در باره مروان بن حكم به هنگام جنگ بصره فرموده است
روايت كردهاند كه مروان را در جنگ جمل اسير گرفتند. مروان به امام
حسن و امام حسين (ع) متوسل شد و آنها را شفيع گرفت كه در پيش امير مؤمنان (ع)
وساطت كرده او را آزاد نمايد. ايشان شفاعت كردند و مروان آزاد شد. آن دو بزرگوار
فرمودند اجازه بدهيد مروان با شما بيعت كند امام (ع) در پاسخ فرمود: أَ وَ لَمْ يُبَايِعْنِي بَعْدَ قَتْلِ؟ عُثْمَانَ؟- لَا حَاجَةَ
لِي فِي بَيْعَتِهِ إِنَّهَا كَفٌّ يَهُودِيَّةٌ- لَوْ بَايَعَنِي بِكَفِّهِ
لَغَدَرَ بِسَبَّتِهِ- أَمَا إِنَّ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ أَنْفَهُ-
وَ هُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ- وَ سَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ
وَلَدِهِ يَوْماً أَحْمَرَ (11846- 11806)
[لغات]
(سبّه): دبر، نشيمنگاه.
(إمرة): حكومت، سرپرستى.
(كبش القوم): رئيس مردمان (كبش در لغت به معناى قوچ است در اين عبارت
مجازا به معناى رئيس و امير به كار رفته است).
[ترجمه]
«آيا مروان پس از كشته شدن عثمان با من بيعت نكرد؟ نيازى به بيعت وى
ندارم. دست مروان دست يهودى است (كه در پيمانشكنى معروف است) اگر با دستش بيعت
كند، با دبرش آن را نقض مىكند. فرزندان من، مروان روزى به حكومت مىرسد، امّا
دوران امارت وى بسيار كوتاه است، به اندازهاى كه سگ