تركيب خارجى يا عقلى منزّه و پاك مىباشد.
لازمهاش اين است كه ذات مقدّسش از آگاهى خرد و عقول به دور باشد.
با توضيح فوق روشن شد كه خداوند با اشيا در اين نوع ظهور شركت ندارد،
ولى چون خود را به ظهور توصيف كرده است، ناگزير ظهور خداوند به معناى حضور وجودش
در جزئيّات آثارش مىباشد. چنان كه خود فرموده است:
هر چند مشاهده جمال حق مراتب متفاوت و درجات بالاتر و بالاترى دارد
بعضى از سالكان طريق حق به مراتب سلوك چنين اشاره كردهاند:
ما خدا را پس از اين مرحله و منزل مشاهده نكرديم. از اين مرتبه كه
فراتر رفته و به درجه شهود و حضور رسيدند گفتند: هيچ چيز را نديديم جز آن كه خدا
را همراه آن ديديم. از اين مرحله كه فراتر رفتند گفتند: هيچ چيز را نديديم جز آن
كه خدا را پيش از آن ديديم. از اين پايه و رتبه كه گذشتند گفتند: جز خدا هيچ چيز
را نديديم.
به ترتيب اوّل درجه فكر، انديشه و استدلال، دوّم مرتبه حدس و گمان،
سوّم مرتبه استدلال از ذات حق به ذات حق، نه از امور ديگر بر ذات حق- و چهارم فنا
و نيست شدن در درياى بيكران عزّت حق مىباشد، كه اعتبار وحدت مطلق هر پيرايهاى را
از جمال و جلال خداوند دور مىسازد.
با توجّه به توضيحى كه براى معناى ظهور داده شد، براى هيچ يك از
ممكنات چنين ظهورى ميسّر نيست، زيرا هر چند بعضى از اشيا در عقل و حسّ برخى افراد
آشكار و ظاهرند ولى چنين نيست كه همين اشيا براى تمام افرادى كه حسّ و عقل دارند
آشكار و روشن باشند. بلكه آنان كه از اين اشياى خاصّ
[1] سوره فصلت (41) آيه (53): بزودى نشانههاى خود را در آفاق و
جانهايشان نمايان مىسازيم تا براى آنها روشن گردد كه حق واقعى است.