چه اين كه آنها در باطلشان متحد و يكدلاند
و شما، در حقّتان، متفرّق و پراكنده! و شما از امامتان با آن كه حق است تمرد
مىكنيد و آنها نسبت به پيشوايشان هر چند باطل است، فرمان مىبرند و به اين كه
آنها امانت را به صاحب امانت بر مىگردانند، و شما خيانت مىكنيد. و اين كه آنها
سرزمين و بلادشان را اصلاح و آباد مىكنند، و شما فساد راه مىاندازيد و خراب
مىكنيد بدگمانى من چنان است، كه اگر يكى از شما را بر كاسهاى امين گردانم
هراسناكم، كه مورد علاقهاش قرار گيرد، و آن را ببرد. بار خدايا! اينان از من ملول
و خسته شدهاند، و مرا نيز ملول و خسته كردهاند، بجاى اينان بهتر از اينها را به
من عنايت كن. و بجاى من، بدتر از من را بر اينان بگمار! پروردگارا، چنان كه نمك در
آب ذوب مىشود و از بين مىرود دلهاى اينان را ذوب كن و از ميان ببر! آگاه باشيد،
به خدا سوگند، آرزو مىكنم و دوست دارم، به جاى جمعيّت انبوه شما فقط هزار سوار،
از قبيله، بنى فرس بن غنم [1]،
داشتم، كه در وصفشان گفته شده است آنجا شجاعان هستند كه اگر آنان را فراخوانى
سوارانى چابك، مانند ابرهاى تابستانى، سريع بر اطرافت جمع مىشوند». پس از ايراد
اين خطبه تأثّر انگيز از منبر فرود آمد.»
[شرح]
(5926- 5856) سيد رضى (ره) در ترجمه بعضى از لغات خطبه فرموده است:
«ارميه» جمع رمى است و در اين خطبه به معناى ابر آمده است و منظور
حميم در اين جا فصل تابستان است امّا اين كه چرا شاعر حضور سريع بنى فرس بن غنم را
به ابر تابستان تشبيه كرده است، بدين دليل است كه ابر تابستان، با سر و صداى زياد،
سريع، بى آن كه ببارد شتابان مىگذرد، زيرا آبى ندارد كه ببارد.
ابر، وقتى به آهستگى و سنگينى مىرود كه پر آب باشد. بيشتر اوقات
ابرهاى زمستانى پر آب و سنگين عبور مىكنند.
منظور شاعر، توصيف آن قبيله، به سريع عمل كردن و اجابت فورى آنان در