(اعصار) [1]: بادى
كه به تندى و سرعت بوزد و خاكها را برانگيزد.
(وضر): به فتح «ض» پس مانده غذا كه پس از خوردن در اطراف كاسه و ظرف
مىماند، به اصطلاح شارح چرك و كثافت ته ظرف. كنايه از هر چيزى كه سود آن اندك
باشد.
(اناء): به فتح (أ) درخت خوش منظره تلخ به كسر (إ) به معنى ظرف است.
(اطّلع اليمن): به تصرف در آورده است يمن را.
(سيدالون): بزودى حكومت در دست آنها قرار گرفته، دولت را در اختيار
مىگيرند.
(قعب): قدح بزرگ، كاسه با ظرفيت.
(ماث الشيء): گداخت و ذوب كرد آن را.
[ترجمه]
«از مجموع بلاد تحت تصرف من جز كوفه كه اختيار آن در دست من است چه
باقى مانده؟ اى كوفه، اگر، گرد بادهاى مخالف تو بوزد و در درون نيز دچار مخالفت
شوم. خداوند تو را زشت گرداند! و از من بگيرد.» بعد گفته شاعر را مثل آورد.
به جان پدر خوبت اى عمرو! براى من از رسوبات و باقى مانده چربى ظرف،
جز اندكى باقى نمانده (كنايه از باقى ماندن كوفه و از دست رفتن ديگر بلاد است) سپس
فرمود: به من خبر رسيده كه بسر بن ارطاة، بر يمن تاخته، به خدا سوگند به گمان من
دار و دسته معاويه به همين زودى بر شما چيره خواهند شد،
[1] اعصار بر وزن اكرام بادى است كه ابر را برانگيزد يا از زمين
مانند ستون به سوى آسمان برخيزد و جمع آن اعاصير و اعاصر است. اعصار: 1- در آمدن
در عصر. 2- گردباد (فرهنگ فارسى دكتر معين).