ب: معناى دوّم فرار به سوى خدا، اين است كه
بنده، پس از مشاهده افعال خداوند، و مراتب قرب و نزديكى، و معرفت و شناخت الهى، به
سرچشمه افعال، كه صفات خداوندى است، دست يابد. بنا بر اين، از بعضى صفات، به سوى
برخى صفات فرار كرده است. آنچه از حضرت زين العابدين (ع) در دعا نقل شده است به
همين معنى است: اللّهم اجعلنى، اسوة من قد انهضته بتجاوزك من مصارع المجرمين،
فاصبح طليق عفوك من اسر سخطك «بار خدايا مرا، براى اشخاصى كه توفيق دورى جستن، از
جايگاه هلاكت گناهكاران را، دادهاى الگو و پيشوا قرار بده؛ آنان كه شب را به صبح
نابرده، از بند عذاب و خشمت، به آزادى گذشت عفوت رسيدند.»
«عفو و سخط» در عبارت دعا دو وصفند. حضرت سجاد (ع)، فرار از خشم و
غضب را به وادى عفو و گذشت تعبير فرمودهاند.
ج: معنى سوّم فرار كه از دو معنى اوّل دقيقتر است، اين است كه بنده،
از مقام توجه به صفات خداوند، علوّ درجه يابد و متوجّه ذات حق تعالى شود، و به
فرموده مولا از مقام صفات به سوى ملاحظه و شهود ذات فرار كند. از باب نمونه خدا در
قرآن مىفرمايد: وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى ...[1]
در دعا آمده است، كه به هنگام بپا خاستن براى نماز گفته شود: منك و
بك و لك و اليك منك: يعنى وجود و هستى از تو آغاز شده است، و بك: بقا و هستى به تو
پا برجاست، لك: صاحب اختيارى جهان با تو است و اليك: رجوع و بازگشت هم، به سوى تو
مىباشد. سپس دعا با تأكيد بيشتر ادامه مىيابد: لا ملجأ و لا منجا و لا مفرّ منك
الّا اليك بار خدايا: پناهگاهى، نجاتى و مفرّى از تو، جز تو نيست.
پس از رسيدن پيامبر «ص» به تمام اين مراتب و مراحل، خداوند، به او
امر
[1] سوره توبه (9) آيه (119): پناهگاهى از خدا به جز خدا نيست.