و نام نيك، در ميان جامعه مىشود، ترغيب به
بخشش فرمودهاند، اما مقصود آن حضرت، از انگيزش، جز خير و نيكى براى فقرا، و
استوارى دوستى در ميان آنان و تربيت ثروتمندان، و در روى گرداندن از جمع مال به
بذل و انفاق و بركنارى از دوستى و جمع مال و ثروت، چيز ديگرى نيست؛ زيرا در عرف
مردم حسن شهرت و آوازه بلند، در بذل مال از نتايج حقيقى آن، يعنى كسب مراتب و
درجات عالى آخرت كه مورد نظر آن حضرت است رغبت انگيزتر و در نفوس مؤثّرتر است.
هرگاه باب بذل و بخشش باز شود و نفوس انسانى بر كار خير تمرينى را آغاز كند،
نهايتا درخواهد يافت، كه بهترين هدفى كه مال براى آن بايد صرف شود همان هدفى است
كه شارع مقدس تعيين و ترغيب كرده است.
بخشش و انفاق، طبق قصد شارع نتايج مهمّى را به بار مىآورد، از جمله:
1- دوستى با فقرا را، كه نظام بخشيدن به خيرخواهى است، استوار
مىدارد. 2- وحدت اجتماعى را بخصوص ميان خويشان و اقربا برقرار مىسازد؛ زيرا
برقرارى دوستى و اتحاد در يك نظام اجتماعى متعادل از واجبات است و به مصلحت دنيا و
آخرت انسان است. بدين استدلال، وقتى كه انسان از فاميل و دوستان در زندگى بىنياز
نباشد، گرامى داشتن و نواختن آنان با بذل مال بهترين وسيله نفع بردن از آنها، در
مقابل جانبدارى و حمايتى است كه اقربا و خويشان از انسان به عمل مىآورند. پس
شايسته است، كه مراعات حال آنها را واجب دانست و به مختصرى از ما زاد مال، كه
گسيختگى زندگيشان را سامان مىبخشد، گرامىشان داشت.
نتيجه بحث:
فكر اين موضوع كه فايده جمع مال به ارث گذاشتن است و بس، و اين
بىحاصلى براى انسان موجب، برهم زدن شاديهاى زندگى است، كفايت مىكند كه انگيزه
خوبى براى بخشش و دست كشيدن از محبت و جمعآورى مال باشد؛