پس از تلاوت اين آيه گروهى از لشكريان
بپاخاسته بهانه زيادى مجروحان را گرفتند، عرض كردند: زخمى و مجروح زياد داريم
اجازه بدهيد، مدّتى به كوفه باز گرديم، سپس براى جنگ عازم خواهيم شد.
امام (ع) با اين كه هرگز به بازگشت راضى نبود [وقتى كه مخالفت را
شديد ديد] با آنان مراجعت كرد و در لشكرگاه خارج كوفه به نام «نخيله» اردو زد و
دستور داد كه در لشكرگاه بمانند و خود را براى جهاد آماده سازند، و به داخل شهر
كمتر رفت و آمد كنند و ديد و بازديد با اقوام و خويشان خود را محدود نمايند. ولى
آنها در عمل فرمان حضرت را بكار نبستند و بتدريج مخفيانه به كوفه وارد شدند. در
نهايت جز اندكى از سپاهيان در نخيله باقى نماندند. امام (ع) وقتى وضع را چنين ديد،
به كوفه آمد و براى مردم سخنرانى كرد و فرمود:
اى مردم براى جنگ با دشمن آماده شويد، نزديكى بخدا و رسيدن به
نعمتهاى حق تعالى با جهاد در راه خدا حاصل مىشود. آنها كه از حق كنارهگيرى كرده
آن را يارى نكنند، در خدمت ستم و ظلم قرار گرفته، از حقيقت عدول كرده، از كتاب خدا
و دين حق رو برگرداندهاند، در طغيان فرو افتادهاند، و در گرداب گمراهى فرو
رفتهاند.
آنچه مىتوانيد از نيرو و اسبهاى تعليم ديده براى پيكار با دشمن
آماده بسازيد، بر خدا توكّل كنيد كه خداوند خود شما را كفايت مىكند. امّا كوفيان
آماده كوچ و حركت نشدند. چند روزى حضرت آنها را به حال خودشان رها كرد.
و سپس در ملامت و سرزنش آنان اين خطبه را ايراد فرمود:
1- غمرات الموت: حالت غشوهاى كه به هنگام مرگ دست مىدهد، و عقل در
آن پوشيده شده از كار مىافتد 2- زهول: زهول فراموشى و اشتباه 3- و يرتج عليكم:
بسته مىشود. 4- حوار: گفت و شنود. 5- تعمهون: حيران و سرگردانيد.
6- و المألوس: ديوانه كسى كه خردش كار نمىكند 7- سجيس اللّيالى: و
سجيس