12- اطلاق اسم متعلّق
بر متعلّق مانند اين كه مقدور بگوييم و از آن قدرت را اراده كنيم.
بحث پنجم-
در باره مجاز.
مجاز ذاتا جز
بر اسماء جنس وارد نمىشود.
توضيح اين كه
يكى از كلمات كه حرف است حقيقتا معناى آن در غير خودش آشكار مىشود. بنا بر اين
اگر حرف ضميمه معناى حقيقى كلمه باشد، معناى حقيقى دارد و اگر ضميمه معناى مجازى
كلمه باشد در تركيب معناى مجازى دارد. بنا بر اين مجاز ذاتى در حرف نيست. مجاز
ذاتى در فعل نيز وارد نمىشود زيرا معناى فعل از مصدر و غير مصدر تركيب يافته است.
(فعل معناى مصدرى است به اضافه زمان). به اين دليل مجاز در مصدر وجود ندارد، پس
مجاز در فعل هم نخواهد بود. البته مجاز در فعل به طور عارضى وجود دارد مجاز ذاتى
در اسم شخصى وارد نمىشود. زيرا اسم يا علم است كه بر آن مجاز وارد نمىشود به اين
دليل كه معناى مجاز مشروط است به رابطهاى كه بين معناى اصلى و معناى فرعى است و
اين رابطه در اسمهاى علم وجود ندارد و يا اسم مشخص مشتق است و روشن است كه مجاز به
مشتق منه يا مصدر اشتقاقى وارد نمىشود، بنا بر اين بر اسم مشتق هم وارد نمىشود.
بحث ششم-
در باره انگيزه به كار بردن كلام مجازى.
رو آوردن به
مجاز يا به خاطر رسايى لفظ است، يا رسايى معنى و يا هر دو. اگر براى رسايى لفظ
باشد به دو قسم تقسيم مىشود:
الف- يا به
لحاظ خود لفظ است و اين زمانى است كه لفظ دلالت كننده بر معناى حقيقى بر زبان ثقيل
باشد. سنگينى لفظ ممكن است به دليل سنگينى اجزاى لفظ يا نامناسب بودن تركيب و
سنگينى وزن آن باشد و مجاز آوردن روانتر و خوشايندتر باشد.
ب- ممكن است
رو آوردن به مجاز براى خصوصيّاتى باشد كه بر لفظ