responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 1  صفحه : 641

هيچ يك از اين دو اسارت مال و تبارت به حالت فايده بخش نبود. مردى كه شمشير را بر قوم خويش براند و آنها را به مرگ بكشاند سزاوار است كه نزديكانش او را دشمن بدارند و افراد بيگانه از شرّ او در امان نباشند.»

[شرح‌]

(4881- 4841) سيّد شريف رضى گفته است منظور كلام امام (ع) كه فرموده شمشير را بر قوم خويش براند، پيشامدى است كه براى اشعث بن قيس با خالد بن وليد در يمامه روى داد، در آن واقعه اشعث قوم خود را فريب داد و به آنها نيرنگ زد و خالد بر آنها مسلّط شد و آنها را كشت. بعد از اين واقعه قوم اشعث او را «عرف النّار» مى‌ناميدند و عرف النّار در نزد آن قوم به معناى مكر كننده است».

(4771- 4734) جريان اعتراض اشعث بر كلام امام (ع) اين بود كه روزى حضرت مشغول ايراد خطبه بود و به مناسبتى جريان حكميّت را مطرح كرد. مردى از اصحاب حضرت بپا خاست و عرض كرد چگونه بود كه تو ما را از حكميّت بازداشتى و سپس بدان امر كردى؟ ما ندانستيم كه كدام يك از دو دستور به هدايت نزديك بود. امام (ع) با تأسّف دست بر دست زد و فرمود: اين سزاى كسى است كه پيمان را ترك كرد، يعنى سزاى من است كه حكميّت تحميلى را پذيرفتم و احتياط را رعايت نكردم، اشعث بن قيس از اين سخن امام چنين برداشت كرد كه حضرت جهت مصلحت را در نظر نگرفته و از انديشه‌هاى باطل پيروى كرده است و خواست كه اين حقيقت را به حضرت بفهماند، گفت اين سخن به نفع شما نيست، به ضرر شماست.

اشعث نمى‌دانست يا خود را به نادانى مى‌زد كه دليل مصلحت گاهى براى كار و مصلحت بزرگترى ابراز نمى‌شود. امام (ع) حكميّت را به آن دليل پذيرفت كه اصحاب آن حضرت، از روى نادانى مى‌خواستند آن حضرت را به شهادت برسانند. و بزودى آن را در داستانشان نقل خواهيم كرد.

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 1  صفحه : 641
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست