امام (ع)) به اعراض
از خلافت در آغاز موجب واقع شدن مردم در حالتى شد كه امام (ع) آن را طخية عمياء
ناميد و اين موجب سرگردانى بسيارى از مردم و گمراهى آنان گرديد و حالتى شبيه
مستان، بلكه بدتر از آن پيدا كردند. بنا بر اين شايسته و زيباست كه امام (ع) ترك
خلافت را به نوشاندن با جام تعبير كرده است.
(2918- 2910)
فرموده
است: و لالفيتم دنياكم هذه ازهد عندى من عطفة عنز
اين جمله عطف
به جمله ما قبل است و از آن فهميده مىشود كه امام (ع) طالب دنيا بوده و دنيا در
نزد آن حضرت ارزشى داشته است ولى نه به خاطر خود دنيا و طمع در خلافت به دليل
خلافت، بلكه براى نظام بخشيدن به خلق و اجراى امورشان بر قانون عدالت، همان گونه
كه خداوند از علما براى اجراى اين امور پيمان گرفته است چنان كه حضرت اشاره فرمود.
كلام امام
(ع) به صورت قضيّه شرطيّه متّصله آمده است. بدين توضيح كه اگر حضور حاضران نبود و
كسى بر ياورى حق قيام نمىكرد، و خداوند از علما بر انكار منكرات، با داشتن قدرت،
پيمان نمىگرفت خلافت را چنان كه اوّل رها كردم اكنون نيز كنار مىگذاشتم در آن
صورت مىديديد كه دنياى شما در نزد من به اندازه آب بينى بز هم ارزش نداشت.
(2946- 2919)
و امّا در
باره داستان مربوط به اين خطبه كه مردى از اهل سواد،
سواد عراق،
در حال ايراد خطبه به امام (ع) نامهاى داد ابو الحسن كيدرى گفته است:
در كتب قديم
ديدهام كه در نامهاى كه آن مرد به امام (ع) داد تعدادى سؤال نوشته شده بود و از
حضرت جواب مىخواست به شرح زير:
1- چه حيوانى
است كه از شكم حيوانى بيرون آمد و ميان آنها نسبتى نبود؟ امام (ع) جواب داد: يونس
بن متى كه از شكم ماهى در آمد.
2- آن چيست
كه اندك آن حلال بود و زياد آن حرام؟ امام (ع) فرمود: رود