موجب كوشش آنها در
جهت فساد در زمين و كنارهگيرى آنها از آخرت مىشد.
سخن امام (ع)
بهانه جويى روز قيامت آنها را از ميان مىبرد كه نگويند ما از حق غافل بوديم و اگر
اين آيه را مىشنيديم آن را مىپذيرفتيم و مرتكب اين اعمال نمىشديم.
عمل مخالفان
امام (ع) چنان بود كه گويا كلام خدا را نشنيدهاند (نقيض تالى) و با اين حالت
مخالفت با امام (ع) را جايز مىدانستند (نقيض متّصله).
(2868- 2853)
امام (ع) با كلام خود عذر آنها را به مسخره مىگيرد و در حقيقت بيان مىدارد اين
گروهها براى آنچه انجام مىدهند عذرى ندارند، و سپس عذر آنها را تكذيب كرده،
نتيجهاى را كه از قضيّه شرطيّه متّصله مىگرفتند باطل مىكند و با سوگندى كه به
خدا ياد مىكند بطلان نظر آنها را تأكيد مىنمايد، آنجا كه مىفرمايد:
بلى و اللّه
لقد سمعوها و وعوها و لكنّه حليت الدّنيا فى اعينهم: «سوگند به خدا آنها كلام خدا
را شنيده و فرا گرفتهاند ولى دنيا در پيش چشمشان جلوه كرده است.»
توضيح سخن
امام (ع) اين است كه صرف نشنيدن كلام خدا دليل بر مخالفت نمىشود، بلكه مخالفت
آنها به خاطر دنيا خواهى آنهاست نه به خاطر نشنيدن كلام خدا. و وقتى دنيا خواهى
باشد صرف شنيدن كلام خدا سبب عدم مخالفت نمىشود و همين دنيا خواهى دليل كارهايى
است كه انجام دادند.
(2900- 2869)
فرموده
است: اما و الّذى خلق الحبّة و برء النّسمة لو لا حضور الحاضر و قيام الحجّة بوجود
النّاصر و ما اخذ اللّه على العلماء الى آخر.
امام (ع) شرح
حال خلفاى سه گانه و شكايت و تظلّم در امر خلافت و نكوهش شورا و پيامدى را كه موجب
شد امام (ع) از حدّ خود پايين بيايد و در رديف افراد ديگر شورا قرار گيرد توضيح
داده سپس به بيان دلايلى مىپردازد كه موجب پذيرفتن خلافت، پس از ردّ آن، شد و سخن
خود را با سوگندى عظيم و