امام (ع) به صورت
استفهام انكارى آغاز مشكلات را از هنگامى مىداند كه مردم به شكّ گرفتار شدند كه
آيا ابو بكر در فضيلت مساوى على (ع) هست يا نيست، امام (ع) از بروز چنين شكّى در
ذهن مردم تعجّب مىكند و نتيجه چنين شكّى را اين مىداند كه آن بزرگوار را با پنج
نفر ديگر اعضاى شورا مقايسه مىكنند و او را در منزلت و مقام و استحقاق خلافت
همتاى آنها مىدانند.
(2745- 2738)
فرموده
است: لكنّى اسففت اذ اسفّوا و طرت اذ طاروا
اين كلام
امام (ع) استعاره است براى تطبيق حال خود، از لحاظ عدم تسلّط بر امور كه لزوماً
براى حفظ وحدت جامعه مسلمين با خلفا در نمىافتاد، با حال پرندهاى كه به اشاره
ديگران پرواز مىكند يا مىنشيند.
(2749- 2746)
فرموده
است: فصغا رجل لضغنه
اين سخن
اشاره به سعد بن ابى وقّاص است كه از امام كنارهگيرى كرد و يكى از افرادى بود كه
پس از كشته شدن عثمان از بيعت با امام (ع) سر باز زد.
(2753- 2750)
و سخن ديگر
امام (ع) كه فرمود: مال الاخر لصهره،
اشاره به عبد
الرّحمن بن عوف است كه به دليل خويشاوندى سببى كه با عثمان داشت طرف او را گرفت،
زيرا عبد الرّحمن بن عوف شوهر امّ كلثوم دختر عقبة بن ابى معيط و او خواهر مادرى
عثمان بود. و به روايتى امّ كلثوم دختر كريز است.
(2757- 2754)
اين كه
امام (ع) مىفرمايد: مع هن و هن،
مقصود اين
است كه گرايش عبد الرحمن به عثمان براى دامادى صرف نبود، دلايل ديگرى نيز داشت.
احتمال دارد كه اين امر به واسطه علاقه او به خلافت بوده باشد و اميدوار بود كه
خلافت (از طريق عثمان) نهايتاً به او برسد يا غير اينها.
(2768- 2758)
فرموده
است: الى ان قام ثالث القوم نافجا حضنيه بين نثيله و معتلفه.
مقصود از
«ثالث القوم» عثمان است و مقصود از قيام فعاليّت عثمان براى به دست آوردن خلافت
مىباشد و براى او حالى شبيه حال شتر را اثبات مىكند.