احتمال دارد كه «فى
فتن» متعلق باشد به جمله سارت اعلامه و قام لواؤه. و نيز احتمال دارد كه متعلق به
فعل مقدّرى باشد كه آن خبر دوّم براى كلمه «و الناس» باشد. اين فتن همانى است كه
در ابتدا حضرت بدان اشاره داشت و اينك دوباره آن را با اوصافى اضافه آورده است و آن
را به انواع حيوانات تشبيه كرده است و براى آن كف پا و ناخن و سم به عاريت گرفته
كه لگدمال مىكنند و با سمّ بر روى آنها مىايستند. و نيز احتمال دارد كه اين جا
كلماتى در تقدير باشد يعنى، آنها را با پاى شتران و سمّ گاوها و اسبها لگدمال كرده
و بر روى آنها ايستاد، به عنوان مضاف حذف شده، و مضاف اليه به جاى آن قرار گرفته
است [1].
با در نظر
گرفتن اين كلمات در تقدير، مجاز در نسبت است و نه در كلمه.
(2407- 2402)
فرموده
است: فهم فيها تائهون
«فا» براى
تعقيب و «تائهون» اشاره به سرگردانى آنها در گمراهى و انحراف از مقصد در تاريكيهاى
فتنه است و منظور از حيرت آنها مشكوك بودنشان در اين است كه حق در كدام جهت است و
ندانستند كه حق با على (ع) است يا با معاويه، و مقصود از جهلشان عدم آگاهى آنها از
حق و اعتقاد بعضى از آنها در شبهه حكميّت به بطلان آن بوده است و بعضى در شبهه خون
عثمان اعتقاد باطل يافتهاند و نظير اين شبهات كه برخاسته از جهل مركّب آنهاست و
با فتنهاى كه شيطان و پيروانش براى آنها پيش آوردند، گول خوردند و از راه حق
منحرف شدند.
(2413- 2408)
فرموده
است: فى خير دار و شرّ جيران
احتمال دارد
كه اين جار و مجرور به عنوان خبر سوّم مانند جمله: «فى فتن»، متعلّق به «سارت
اعلامه» باشد و نيز جايز است كه متعلّق به «تائهون» و افعال بعد از آن باشد.
شارحان نهج البلاغه در مقصود كلام امام (ع) خير دار، اختلاف
[1]
به نظر مىرسد اشتباه رخ داده زيرا مضافاليه در جمله حذف و مضاف باقى مانده است،
مگر آن كه كلمه ابل، بقر و خيل را مضاف و ضميرها را مضافاليه بدانيم كه در اين
صورت كلام شارح صحيح است- م.