(2390- 2359) سپس با
جمله: بعصيانهم للرّحمن و نصرهم للشيّطان، توضيح مىدهد كه روش هدايت نيافتگان
دورى از حق و يارى دادن باطل مىباشد كه آرزوى شيطان است. بنا بر اين آن كه يارى
شيطان مىكند و از رحمان دورى دارد به باطل دست يازيده و ايمان را خوار و قواعد آن
را سست كرده و از آن دورى جسته است و با ترك ايمان و خذلان آن خاستگاهى براى
ايمانش باقى نمانده است.
مقصود از
«دعائم» ممكن است دعوت كنندگان به حق و عمله ايمان باشد. و منظور از خراب شدن و از
بين رفتن آن نبودن دعوت كنندگان به حق و يا نپذيرفتن سخنشان باشد.
مقصود از
ناشناخته بودن معالم، ناشناخته ماندن دعوت كنندگان به حق به دليل كمى تعدادشان در
ميان مردم است. احتمال ديگر اين كه مقصود از دعائم، قواعد دين مانند جهاد و غيره
باشد و خراب شدن و از بين رفتن آن، عدم قيام مردم به جهاد و امثال اين باشد و منظور
از ناشناخته بودن آثار دين محو شدن نشانههاى ديانت از دل و قلب مردم باشد. و
جمله: و بدروس سبله و عفى شركه، اشاره به اين است كه از دين اثرى كه با آن شناخته
شود، باقى نماند.
تمام جملاتى
كه توضيح داديم مبالغه در ضعف دين و رونق و رواج راه شيطان و مراحلى است كه شيطان
مردم را به انجام محرّمات خداوند جلب مىكند.
جمله: و
اعلام الشّيطان و لواؤه، يا به پيشوايان شيطانى و دعوت كنندگان به باطل كه مردم از
آنها پيروى مىكنند اشاره دارد و يا انديشههاى باطلى است كه شيطان در ذهن مردم
مىآرايد و مورد خواست آنها واقع مىشود. در اين صور ذهنى مردم رام شيطان شده و از
او تبعيّت مىكنند همان گونه كه در جنگها مردم به دنبال پرچمها و بيرقها مىروند.
(2401- 2391)
فرموده
است: فى فتن داستهم باخفافها و وطئتهم باظلافها و قامت على سنابكها