چند لفظ و يك معنى)
معناى اشتراكى ندارند و صراحت دارند. به همين لحاظ آنها را اصطلاحا نصوص مىگويند،
ولى قسم چهارم كه لفظ يكى و معنى متعدّد باشد، سه وجه دارد:
1- لفظ نسبت
به معنى رجحان و برترى داشته باشد، در اين صورت آن را اصطلاحا ظاهر مىگويند.
2- لفظ نسبت
به يك معنى رجحان نداشته باشد، در اين صورت آن را اصطلاحا مؤوّل مىگويند.
3- لفظ نسبت
به هر دو معنى يكسان دلالت كند و معناى مقصود دقيقا فهميده نشود، در اين صورت آن
را اصطلاحا مجمل مىگويند.
بنا بر اين
رجحان و برترى قدر مشترك ميان معناى نص و ظاهر است و رجحان و برترى نداشتن قدر
مشترك ميان مجمل و مؤوّل است. مشترك نوع اول (نص و ظاهر) را اصطلاحا محكم و مشترك
نوع دوم (مجمل و مؤوّل) را اصطلاحا متشابه مىگويند.
بحث پنجم:
در باره تقسيم لفظ به اسم و فعل و حرف و بعضى تقسيمات ديگر:
لفظ مفرد يا
معناى استقلالى ندارد كه حرف ناميده مىشود و يا معناى استقلالى در يكى از زمانهاى
سه گانه (گذشته و حال و آينده) دارد كه فعل ناميده مىشود و يا معناى استقلالى
بدون مفهوم زمان دارد كه اسم ناميده مىشود اسم به اقسام زير تقسيم مىشود 1- اسم
يا صرفا بر معنايى همچون خود زمان دلالت دارد مانند زمان.
2- بر جزء
زمان دلالت دارد مانند امروز، فردا.
3- بر معناى
جزء زمان دلالت دارد مانند صبح و شب.
4- نام است
براى معناى جزئى معيّن و مشخّص كه خود به دو صورت تقسيم مىشود: