1- لازمه
ماهيّت شيء يا واضح و آشكار است مانند فرد بودن براى عدد سه و يا واضح و آشكار
نيست مانند نهايت پذير بودن جسم.
2- لازمه
وجود شيء است مانند سياهى براى كلاغ.
ب- مفهوم
عرضى قابل انفكاك از شيء است كه دو صورت دارد:
1- سرعت قابل
زوال است مانند برخاستن و نشستن.
2- دير زوال
است مانند جوانى.
توضيح: كلّى
عرضى قابل انفكاك يا مختص به يك نوع است مانند ضاحك كه مختص انسان است و يا مختص
به يك نوع نيست و انواعى را در بر مىگيرد، مانند راه رونده (ماشى) كه شامل انسان
و حيوان مىشود (عرض عام براى انسان است)
بحث چهارم:
در باره الفاظ لفظ و معنى يا متّحدند
(يعنى يك لفظ
براى يك معنى است)، يا متعدّد (يعنى چند لفظ براى چند معنى)، يا لفظ متعدّد است و
معنى واحد، و يا لفظ واحد و معنى متعدّد.
در صورت نخست
كه لفظ و معنى متّحد باشند، به دو صورت تقسيم مىشود:
الف- لفظ
داراى مفهوم كلّى باشد كه ميان افرادش اختلاف نباشد، مانند انسان كه به لحاظ انسان
بودن، افرادش اختلاف ندارند و اصطلاحا آن را كلّى متواطى (همسان) گويند يا لفظ
داراى مفهوم كلّى باشد كه افراد آن نسبت به مفهوم كلّى داراى درجات مختلف از لحاظ
شدّت و ضعف باشند. مانند مفهوم وجود، كه اين نوع مفهوم كلّى را اصطلاحا مشكّك
مىگويند.
ب- لفظ بر
مفهوم جزئى و مشخّص دلالت كند، مانند لفظ زيد كه بر شخص معيّنى دلالت مىكند.