برساند لفظ عام گفته
مىشود. و اگر قيدى داشته باشد كه بر موارد خاصى دلالت كند لفظ خاص ناميده مىشود
هر چند معناى عام و خاص ذاتاً از صفات معانى است نه الفاظ.
مقصود امام
(ع) از كلمه محدود مقيّد مىباشد چنان كه خداوند متعال در موارد زيادى در باره
كفّار فرموده است: فتحرير رقبة مؤمنة در اين آيه رقبه كه معناى مطلق دارد مقيّد به
صفت مؤمنه شده است.
در باره
محكم، متشابه، مجمل و مبيّن كه در كلام امام (ع) آمده است قبلًا در مقدّمه توضيح
دادهايم، حال به عنوان مثال مىگوييم محكم مانند سخن خداى تعالى كه مىفرمايد: قُلْ
هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، متشابه مانند: الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ
اسْتَوى، مجمل مانند آيه شريفه: يا أَيُّهَا الَّذِينَ^ و وَ
الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلَّا، مبيّن مانند قول خداوند تعالى: وَ
الْمُحْصَناتُ مِنَ، منظور از تفسير در كلام حضرت روشن كردن مشكلات و مسائل
دقيق است.
تمام اين
ويژگيها را كه امام (ع) به قرآن نسبت داد به اين معنى است كه قرآن در بردارنده و
منشأ همه آنهاست و چون اين مفاهيم به توضيح نيازمندند، پيامبر (ص) با سنّت كريمه
خود آنها را بيان فرمود.
(2037- 2034)
فرموده
است: بين مأخوذ ميثاق فى علمه ... تا آخر
ضمايرى كه در
عبارت فوق به كار رفته به احكامى كه قرآن مشتمل بر آنها است باز مىگردد. انواعى
از آن احكام را به ترتيب زير آورده است:
1- احكامى كه
ياد گرفتن آنها واجب است و ندانستن آنها براى مردم جايز نيست مانند: يگانگى
خداوند، امر معاد، عبادات پنج گانه و شرايط آنها.
(2043- 2038)
2- چيزهايى كه ياد گرفتن همه آنها بر مردم لازم نيست و عذر ندانستن آنها پذيرفته
است و ترك آنها جايز مانند آيات متشابه و حروف مقطّعه اوائل سورهها مثل كهيعص و
حمعسق و مانند اينها.