در توضيح
جمله بالا گفتهاند چون خداوند آدم را از دشمنى ابليس بر حذر داشت او را از خوردن
گندم نهى كرد و به آدم تذكّر داد كه اگر از آن بخورد به خود ظلم كرده و سزاوار خشم
خدا مىشود. آيه كريمه قرآن در بيان اين موضوع مىفرمايد: وَ لا تَقْرَبا
هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ^[1]. بعضى گفتهاند
درخت منع شده شجره ناپاكى بوده است كه از زمين برآمده و ثبات و قرارى برايش نيست و
منظور از آن خواستههاى دنياى فانى و خوشيهاى جسمانى است كه خارج از محدوده فرامين
الهى است. و مقصود از خوردن آن گذشتن از اعتدال به سمت افراط است. بعضى در توجيه
اين كه درخت گندم باشد گفتهاند چون قوام بدن به گندم است و گندم در بيشتر از
غذاها دخالت دارد و در حقيقت ثبات بدن به آن مىباشد. پس اگر منظور از شجره ممنوعه
درخت گندم باشد بهتر خواهد بود. امّا كيفيت فريب دادن آدم به وسيله ابليس اين است
كه حقيقت غرور، آرامش يافتن نفس به چيزى است كه مطابق هواى دل و خواست آن باشد، هر
چند امرى شبهه ناك و فريبى از جانب ابليس باشد. بنا بر اين فريب خوردن آدم به
وسيله ابليس به غفلت نفس برمىگردد كه به وسيله وسوسهاى كه خداوند تعالى از آن
چنين حكايت مىكند بوده است: فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا
آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى[2].
براى روشن
شدن حقيقت وسوسه مىگوييم صدور فعل از انسان به واسطه امورى است كه به نظام طبيعى
ترتيب يافته باشد. اوّل، تصوّر مناسب بودن فعل است. اين مرتبه را داعى مىنامند.
پس از اين مرحله درك حقيقت فعل است كه
[1]
سوره (2): آيه (35): به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود.
[2] سوره
طه (20): آيه (120): شيطان او را وسوسه كرد و گفت اى آدم آيا تو را بر درخت ابديّت
و ملك جاودانى دلالت كنم.