غم در برابر اسباب
شادمانى است و گاهى هر يك از آنها شدّت مىيابد به دليل تكرار سببهاى ذكر شده كه
در اين صورت غم يا شادى ملكه شخص مىشود و بنا بر اين شخص را خوشحال يا محزون
مىنامند.
منظور امام
(ع) آگاهى دادن بر اين است كه در طبيعت انسان قدرت و استعداد قبول اين كيفيّات و
امثال آنها وجود دارد. و منظور از اين قدرتها روشن شدن حقيقت غم و شادى است و اين
كه البته قدرت زمينه هر دو كيفيّت شادى و غم است، ولى استعداد جز براى يكى از اين
دو نمىتواند باشد.
(1651- 1628)
فرموده
است: استأدى اللّه سبحانه ... تا الّا ابليس
با توجه به
گفته فلاسفه چون هر انسانى از خود به نفس ناطقه تعبير مىكند، انسان از نظر آنها
عبارت است از نفس ناطقه و گفتهاند مقصود از فرشتگانى كه مأمور سجده بر آدم شدند
قواى بدنى هستند كه در برابر نفس عاقله مأمور به خضوع و خشوع شدند، تا فرمان او را
اطاعت كنند و به همين منظور آفريده شدهاند. منظور از عهد خداوند و وصيّت او به
فرشتگان همان چيزى است كه در آيه شريفه: إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ
إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ
رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ[1] آمده است. امر به
فرشتگان در اين جا بر اساس حكمت الهى به قضاى ازلى پيش از وجود به منظور عهد و
پيمانى است كه از قواى بدنى گرفته است و از قوا خواسته است كه وقتى نفس عاقله به
زبان انبيا و به وسيله وحى هدايت شود منقاد و خاضع باشند و اين است معناى قول
خداوند: اسْجُدُوا لِآدَمَ^.
اين كه
خداوند فرموده است «فَسَجَدُوا»^ اشاره به قواى بدنى است كه در بندگان
صالح خدا موجود است و از نفس عاقله فرمان مىبرد. اين كه فرموده است: الّا ابليس و
قبيله اشاره به قوّه واهمه و ساير قوايى است كه تابع قوّه
[1]
سوره ص (38): آيه (72): يادآور زمانى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشرى از
گل مىآفرينم و چون آن را به آفرينشى كامل بياراستم و از روح خود در او دميدم بر
او سجده كنيد.