اعتقاد و انديشه فكرى
سالم مىمانند و اهل بينش كه از اين درجه بالاترند بر معنايى كه مورد قبول عقلشان
باشد تأويل مىكنند و بدين طريق هر كس معرفتش بالاتر باشد معناى بالاترى را
مىفهمد زيرا انسانها در فهم معانى داراى مراتبى هستند. فهم و انديشه هر يك از
آنها نيكو و مطابق حكمت است.
(1510- 1505)
فرموده
است: و لا يجرءون عليه صفات المصنوعين
فرشتگان براى
خداوند صفات مخلوقات را جارى نمىسازند، اجراى صفات مصنوعات بر خداوند وقتى رواست
كه خداوند با مخلوقات خود مناسبت و مشابهتى داشته باشد و اين تناسب وقتى برقرار
مىشود كه با قياس وهمى و برهان خيالى خداوند را به صورت مخلوق ببيند و حكم كند كه
خداوند متعال نمونه مخلوقات خود مىباشد و مخلوقات در مكان قرار مىگيرند و در جهت
واقع مىشوند و سپس قوّه خيال، خداوند را به شكل مخلوقات مىبيند. پس از ادراك
وهمى و خيالى و اثبات مثليّت براى خدا، عقل مقدمه ديگرى را مىآورد و آن اين كه
حكم هر چيزى حكم مانند آن است. پس صفات مصنوعات را بر خداوند جارى دانسته و حكم به
مثليّت خداوند با مخلوقات مىكند، ولى چون فرشتگان آسمانى از قوّه وهم و خيال مبرّا
و پاكاند بر خداوند صفات مصنوعات او را جارى نمىسازند و خداوند را از آنچه
ظالمان در حق او مىگويند والاتر مىدانند.
همچنين
فرشتگان خدا را در مكانها محدود ندانسته و مثل و مانند براى خداوند قائل نيستند،
زيرا حكم كننده به حدّ شيء در مكان و جا گرفتن آن در مكان و مثل و مانند قائل شدن
مبناى تصوّرش قياس وهمى و خيالى است تا از طريق وهم و خيال، همشكلى و همانندى او
را دريابد، سپس يكى را به ديگرى تشبيه كند و چون دانستيم كه قوّه وهم و خيال به
حيوان عنصرى اختصاص دارد، ناگزير صدور اين احكام از فرشتگان آسمانى به طور مطلق
منتفى است. با توضيح فوق روشن شد كه فرشتگان بر خداوند صفات مخلوقات را جارى
نمىسازند.