1- محسوس بودن هر دو
به اين شرح كه صورتى از دود و بخار كه مشاهده مىشود در حسّ بينايى تفاوت ندارد.
2- جهت
معنوى- و آن اين است كه بخار اجزاى آب است كه به سبب لطافت از حرارت حركت با هوا
مخلوط و به هوا متصاعد مىشود. چنان كه دود نيز چنين است ولى حرارت آن از آتش است
به اين شرح كه دود نيز از اجزاى آب است كه از جرم مورد احتراق به علت لطافت يافتن
از حرارت آتش جدا مىشود.
بنا بر اين
ميان آن دو اختلافى نيست، جز از جهت سبب (حرارت حركت و حرارت آتش) و به همين دليل
استعاره آوردن يكى را براى ديگرى صحيح مىباشد.
بحث پنجم-
متكلّمان گفتهاند كه چون ظاهر قرآن و سخن على (ع) دلالت دارند بر اين كه آب اصل
وجود آسمانها و زمين است
و در جاى خود
ثابت شده كه ترتيب ياد شده در مخلوقات در واقع امر ممكنى است و باز ثابت شده كه
خداوند تعالى فاعل مختار و قادر بر همه ممكنات است، و دليل عقلى در نزد ما اقامه
نشده كه اين ظواهر را نفى كند، بنا بر اين بر ما واجب است كه مقتضاى ظاهر قرآن و
كلام امام (ع) را گرفته و دست به تأويل نزنيم.
نگوييد كه
جمهور متكلّمين بر اثبات جوهر فرد (جزء لا ينجزي) و اين كه اجسام مركب از آن
مىباشند، اتفاق نظر دارند. نهايت اين كه بعضى مىگويند جوهر در عدم ثابت بوده است
و فاعل مختار زيور تأليف وجود را بر آنها پوشانده است. و بعضى ثبوت جوهر را در عدم
منكر شده مىگويند خداوند تعالى ابتدا جواهر فرد را ايجاد و آنها را با يكديگر
تأليف و اجسام را پديد آورد.
با پذيرش اين
اقوال چگونه صحيح است كه آسمانها و زمين از آب آفريده شده باشند، زيرا مىگوييم
(شارح): اين ممكن است كه خداوند تعالى در آغاز جسم اوّل را از آن جواهر فرد آفريده
باشد و سپس باقى اجسام را از جسم اوّل خلق كرده باشد.