ثابت مىشود كه نتيجه
تجربى يقينى است و متّكى بر يك قياس برهانى، و متوقّف بودن خداوند بر قياس برهانى
به دو دليل محال است.
الف- قياس
برهانى مركّب از اقتضاى حسّ و عقل است، مثلا وقتى انسان پس از خوردن يك داروى
معيّنى به طور مكرر دچار اسهال شود، عقل اين حكم كلّى را استنتاج مىكند كه اين
دارو مسهّل است و روشن است كه جمع شدن حسّ و عقل از ويژگيهاى نوع انسان مىباشد.
ب- تجربه
براى كسب دانشى است كه قبلا فراهم نبوده است، بنا بر اين كسى كه در دانش خود به
تجربه نيازمند است ذاتا ناقص است و با تجربه دانش خود را كمال مىبخشد و هر كسى كه
از ديگرى كمال بگيرد نيازمند اوست و همچنان كه گذشت چنين موجودى ممكن الوجود است و
ممكن الوجود بودن بر خداوند محال است، با توضيح فوق روشن شد كه فعل خداوند متّكى
بر تجربه نيست.
(1219- 1216)
3- حركت- چنان كه مىدانيم حركت از خواص اجسام است و خداوند متعال از جسميّت
مبرّاست، هر چند بر خداوند محرّك كلّ صدق مىكند، ولى متحرّك بودن صدق نمىكند
زيرا متحرّك چيزى است كه حركت به او قائم مىباشد و محرّك اعمّ از متحرك است يعنى
ممكن است متحرك باشد و ممكن است نباشد.
(1225- 1220)
4- همامه يا همت- چون اين واژه از اهتمام گرفته شده و حقيقت آن ميل قطعى نفسانى بر
انجام فعلى است كه توأم با رنج و غم باشد و اين در باره ذات مقدّس حق متعال به دو
علت محال است.
الف- ميل
نفسانى از خصوصيّات انسان است كه براى جلب منفعت به كار مىرود و خداوند متعال از
ميل نفسانى و جلب منافع منزّه و پاك است.
ب- همّت بستن
به كارى در رسيدن به مطلوب مستلزم رنجى مىباشد و