وسيله ابزار خواهد
بود و چون نقص در ذات خداوند تعالى محال است، لذا متكى بودن فعل خدا به ابزار محال
است. بنا بر اين خداوند در ابداع فاعل مطلق است و اشياء را اختراع و ايجاد مىكند
و از نقصان ذلت مبرّا و نياز به حركات و ابزار ندارد.
(1190- 1184)
فرموده
است: بصير اذ لا منظور اليه من خلقه
بصير در جمله
فوق از بصر گرفته شده و به معناى فاعل يعنى بيننده است.
بصر حقيقت در
ديدن با چشم است و نسبت به قوهاى كه به وسيله آن علم حاصل مىشود مجاز مىباشد و
مقصود از «منظور اليه» در عبارت امام (ع) چيزى است كه با چشم مشاهده شود. مقصود از
اين جمله توصيف خداوند تعالى است به اين كه خداوند بيناست و بينايى او مستلزم چيزى
نيست. چون بينايى خداوند به معناى ديدن با وسيله نيست و ذات مقدّس حق از داشتن
حواس مبرّا و پاك است، از معناى لغوى بصر كه ديدن با چشم است در باره خدا بايد بر
مبناى مجازى آن عدول كرد و آن اين است كه خداوند بيناست يعنى عالم است. قرينه براى
اثبات مجاز بودن اين كلمه جمله: اذ لا منظور اليه من خلقه است، زيرا بينايى امر
اضافى است كه با توجّه به شيء قابل رؤيت معنى پيدا مىكند. ولى بينايى در مورد
ذات حق به طور ازلى و ابدى اطلاق مىشود در صورتى كه هيچ يك از اشياء قابل رؤيت با
حسّ، ازلى نيستند، چون بر حدوث عالم استدلالهاى عقلى اقامه شده است. پس ذات چيزى
ازلى نبوده است كه به خداوند، بينا اطلاق شود. بنا بر اين واجب است كه بگوييم
خداوند از آن جهت كه واجب الوجود و واجد تمام كمالات است به همين معنا بينا نيز
هست.
احتمال ديگرى
كه در سخن امام (ع) مىتوان داد اين است كه كلمه اذ در سخن حضرت به اين معنى باشد
كه خداوند بر همه آثار و خلق خود تقدّم وجودى دارد، پس موجودى به ازليّت ذات خدا و
با او نبوده است كه مورد نظر و