پيراستن وى از صفات
سلبيّه، بدين سبب صفات سلبيه مقدّم بر صفات ثبوتيّه ذكر مىشود و براى حفظ اين
ترتيب بالاترين و ارجمندترين كلمهاى كه در توحيد گفته شده است جمله لا اله الا
اللّه مىباشد، زيرا جزء اوّل آن مشتمل بر سلب همه چيز جز حقّ متعال مىباشد كه
لزوما هر خاطرى را از آلودگى انديشه به غير خدا پاك مىسازد و اين مقام را مقام
تنزيه و تخليه مىگويند و با اين فرض كه غير از خدا هيچ چيز وجود ندارد هر گاه
بخواهيم وجود غير خدا را فرض كنيم بايد وجود او را ناشى از وجود خدا بدانيم و اين
معناى جزء دوّم جمله لا اله الا اللّه است.
در گذشته
توضيح داديم كه امام (ع) زبان عرفا و راهگشاى مشكلات الى اللّه و معلّمى است كه
چگونگى سلوك را مىآموزد و از طرفى اوهام بشرى حكم مىكند آن خدايى كه در ذهن بشر
نقش مىبندد همان توهّم انسان است و خدا نيست و خردها از درك حقيقت خداوند و رسيدن
به ساحل درياى قدرت وى عاجزند و خداوند را از آنچه در بارهاش روا نيست منزّه
مىدانند، از اين رو بسيارى از توصيف كنندگان خدا را به چيزى توصيف كردهاند كه
ناروا بوده و در ميان بيشتر مردم مخالفتى هم اظهار نمىشده بلكه صرفا تعقّلات خود
را به عنوان اوصاف خداوند آوردهاند و به اوصاف باطلى خدا را وصف كردهاند مانند
مشبهه و مانند آنها.
ناگزير امام
(ع) براى ردّ اين توصيفات نابجا به بيان صفات سلبى پرداخته و آنها را بر صفات
ثبوتى مقدّم داشته است تا لوح خيال و انديشه را از تصوّر احكام نابجا در مورد خدا
بزدايد و خداوند را به اوصافى كه شايسته اوست توصيف كرده و صفات ثبوتى را بر آينه
ذهن پاك شده از زنگار باطل منقّش سازد چنان كه در مثل مىگويند: «دل را خالى يافته
و در آن سكنا گزيده است».
امام (ع) حمد
خداوند را بر تمام مباحث اين خطبه و ديگر خطبهها بر طبق معمول كه خطبه را با
ستايش حق آغاز و مقيّد مىفرموده مقدّم داشته است، و