نظم عبارت
است از اين كه سخن به طريقى كه مقتضاى علم نحو و عمل به قوانين و اصول آن است بيان
شود. بدين گونه كه در وجوه كلام بنگرى و فرق ميان هر گونه سخن را با ديگرى بسنجى.
به عنوان مثال:
- هر گاه خبر
مبتدا اسم مشتق يا غير مشتق، فعل گذشته يا آينده باشد.
- خبر داراى
الف و لام باشد يا نباشد.
- ميان مبتدا
و خبر ضمير فاصله شده باشد يا نشده باشد.
- در جايى كه
كلام به صورت شرط و جزاست و بر حسب اختلاف شرط و جزا سخن معناى گوناگون مىدهد.
چنان كه شرط و جزا هر دو فعليّه يا يكى فعليّه و ديگرى اسميّه باشد. در صورتى كه
هر دو فعليّه باشند، هر دو فعل ماضى باشند يا مستقبل يا يكى گذشته و ديگرى آينده.
- در زمان
حال خبر فعل باشد يا اسم.
- حروفى كه
معناى مشترك دارند، كدام حروف را در كجا قرار دهيم مناسبتر است، مثلا براى نفى
زمان حال و ماضى از «ما» و براى نفى مستقبل از «لا» استفاده شود. جايى كه وقوع فعل
مورد ترديد است از «ان» و جايى كه محقّقا فعل واقع مىشود از «اذا» استفاده شود.
- جاى وصل و
فصل را بشناسى.
- بدانى در
چه صورت معرفه است و در چه صورت نكره.
- كجا به
صورت تقديم و كجا به صورت تأخير بياورى.
- كجا به
صورت حذف و كجا به صورت تكرار ذكر كنى.
- در كجا به
صورت ضمير و در كجا به صورت اسم ظاهرى بياورى. پس هر يك را در جاى خود به كار برى.